نام مردی پری زده از قبیلۀ عذره بوده است و او آنچه از پریان می دید، نقل می کرد و مردم او را بدورغ می پنداشتند و باورنداشتندی و گفتندی: هذا حدیث خرافه و هی حدیث مستملح کذب. (منتهی الارب). در اصابه راجع به او آمده است:او مردیست که در بی پایگی احادیث به او مثل زده میشود و احادیث بی پایه را می گویند: ’حدیث خرافه’. نام اودر بین صحابیان نیامده است و فقط نقل کرده اند که عایشه شرح حال او را بنقل از پیغمبر چنین آورده است که پیغمبر روزی گفت: او مردی صالح بود و شبی از نزد من خارج شد و سه جن بر او حمله بردند و او را به اسارت گرفتند، یکی قصد قتل او کرد و دیگری می خواست او را دربند کند و سومی گفت: صحیح آن است که او را آزاد کنیم. تا آنکه مردی از جنیان بر آنها گذشت و قصه بطولها. بعضی دیگر داستان خرافه بصورت دیگری آورده اند مبنی بر آنکه روزی پیغمبر نزد اهل بیت و زنان خود حدیثی گفت. یکی از آنها گفت: این حدیث ’خرافه’ است، پیغمبر فرمود: شما ’خرافه’ را نمی شناسید، خرافه مردی از عذره بود و مدتها در اسارت جنیان بسر برد و از آنها داستانها نقل کرده است. (از اصابه ج 1 قسم 1 ص 107)