غدایا. جمع واژۀ غدیّه. (اقرب الموارد) : الا لیت حظی من زیاره امیه غدیات قیظ او عشیات اشتیه. گفته اند گویندۀ این شعر مشتاق زیارت مادر خود بوده و خواسته است که خداوند این زیارت را در یکی از روزهای تابستان یا شبهای زمستان که دراز هستند نصیب وی کند تا دیدار وی کاملتر شود. (از تاج العروس)
غدایا. جَمعِ واژۀ غَدیَّه. (اقرب الموارد) : الا لیت حظی من زیاره امیه غدیات قیظ او عشیات اشتیه. گفته اند گویندۀ این شعر مشتاق زیارت مادر خود بوده و خواسته است که خداوند این زیارت را در یکی از روزهای تابستان یا شبهای زمستان که دراز هستند نصیب وی کند تا دیدار وی کاملتر شود. (از تاج العروس)
فدیه ها، مالی که در قبال آزاد شدن کسی پرداخت می شود، سربهاها، مالهایی که برای دفع بلا به فقرا می دهند، در فقه مقدار معینی طعام که فرد بابت روزه هایی که در ماه رمضان خورده به فقرا می دهد، در علم حقوق مالی که زن در طلاق خلع به شوهرش می دهد، جمع واژۀ فدیه
فدیه ها، مالی که در قبال آزاد شدن کسی پرداخت می شود، سربهاها، مالهایی که برای دفع بلا به فقرا می دهند، در فقه مقدار معینی طعام که فرد بابت روزه هایی که در ماه رمضان خورده به فقرا می دهد، در علم حقوق مالی که زن در طلاق خُلع به شوهرش می دهد، جمعِ واژۀ فدیه
مؤنث غدیان. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). متغدیه. (اقرب الموارد). زن چاشتخوار. تاج العروس آرد: غدیا مؤنث غدیان و اصل ’یاء ’’واو’ بوده و به سبب استحسان و زیبائی به ’یاء’ قلب شده نه به سبب معتل بودن
مؤنث غَدْیان. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). متغدیه. (اقرب الموارد). زن چاشتخوار. تاج العروس آرد: غدیا مؤنث غدیان و اصل ’یاء ’’واو’ بوده و به سبب استحسان و زیبائی به ’یاء’ قلب شده نه به سبب معتل بودن
نام دهی به بخارا و شیخ شادی غدیوتی بدانجا منسوب است: درویشی است از درویشان ما در بخارا، در غدیوت شادی نام. (انیس الطالبین از خواجه بهاءالدین نقشبندی نسخۀ خطی کتاب خانه لغت نامه ص 100). پدر من در غدیوت بود و ملازمت حاکمان آن دیه می کرد. (انیس الطالبین ص 170). حضرت خواجۀ ما قدس اﷲروحه در غدیوت بودند مرا فرمودند که پاره ای هیزم به منزل ما به قصر عارفان می باید رسانید و ایشان از غدیوت به طرفی رفتند. (انیس الطالبین ص 100). حضرت خواجۀ ما در قصر عارفان (یک فرسنگی بخارا) بودند و شیخ شادی از غدیوت آمده بود. (انیس الطالبین ص 98). از غدیوت به طرف باغ ارسلان میرفتند. (انیس الطالبین ص 172). و از غدیوت و کوفین درویشان بسیار در صحبت خواجه جمع بودند. (انیس الطالبین ص 152). سحرگاهی بود و حضرت خواجۀ ما قدس اﷲ روحه از غدیوت به طرف شهر بخارا میرفتند... چون روز شد به شهر بخارا رسیدند. (انیس الطالبین ص 137). رجوع به انیس الطابین ص 97، 131، 145، 159، 168، 171، 172، 173، 179، 180، 197 و 198 شود
نام دهی به بخارا و شیخ شادی غدیوتی بدانجا منسوب است: درویشی است از درویشان ما در بخارا، در غدیوت شادی نام. (انیس الطالبین از خواجه بهاءالدین نقشبندی نسخۀ خطی کتاب خانه لغت نامه ص 100). پدر من در غدیوت بود و ملازمت حاکمان آن دیه می کرد. (انیس الطالبین ص 170). حضرت خواجۀ ما قدس اﷲروحه در غدیوت بودند مرا فرمودند که پاره ای هیزم به منزل ما به قصر عارفان می باید رسانید و ایشان از غدیوت به طرفی رفتند. (انیس الطالبین ص 100). حضرت خواجۀ ما در قصر عارفان (یک فرسنگی بخارا) بودند و شیخ شادی از غدیوت آمده بود. (انیس الطالبین ص 98). از غدیوت به طرف باغ ارسلان میرفتند. (انیس الطالبین ص 172). و از غدیوت و کوفین درویشان بسیار در صحبت خواجه جمع بودند. (انیس الطالبین ص 152). سحرگاهی بود و حضرت خواجۀ ما قدس اﷲ روحه از غدیوت به طرف شهر بخارا میرفتند... چون روز شد به شهر بخارا رسیدند. (انیس الطالبین ص 137). رجوع به انیس الطابین ص 97، 131، 145، 159، 168، 171، 172، 173، 179، 180، 197 و 198 شود
جمع واژۀ غدره. (از اقرب الموارد). رجوع به غدرات شود. صاحب تاج العروس گوید غدرات جمع غدره، و غدره نیزواحد غدر به معنی بقایای صدقه است: یقال علی فلان غدر من الصدقه، ای بقایا منها. رجوع به غدرات شود
جَمعِ واژۀ غدره. (از اقرب الموارد). رجوع به غُدرات شود. صاحب تاج العروس گوید غدرات جمع غدره، و غدره نیزواحد غِدَر به معنی بقایای صدقه است: یقال علی فلان غدر من الصدقه، ای بقایا منها. رجوع به غُدرات شود
جمع واژۀ غایت، غایتها، پایانها، نهایتها: دین پاکیزه و مردانگی و طبع جواد وین سه چیز از تو رسیده ست به غایات کمال، فرخی، و مدرسان سور و آیات و واقفان فصول و غایات ... (ترجمه محاسن اصفهان ص 119)، زآسمان فتح و عرش دولت و معراج جاه دایماً در شأن او آیات غایات آمده، (از ترجمه محاسن اصفهان ص 6)، و بمنزلۀ مثال این جمله استعمال شود: خذ الغایات و اترک المبادی، یعنی مقدمات را بگذار و نتایج را بگیر، الوف الوف (در مراتب شانزده گانه عدد نزد فیثاغوریین)، (از رسائل اخوان الصفا)
جَمعِ واژۀ غایت، غایتها، پایانها، نهایتها: دین پاکیزه و مردانگی و طبع جواد وین سه چیز از تو رسیده ست به غایات کمال، فرخی، و مدرسان سور و آیات و واقفان فصول و غایات ... (ترجمه محاسن اصفهان ص 119)، زآسمان فتح و عرش دولت و معراج جاه دایماً در شأن او آیات غایات آمده، (از ترجمه محاسن اصفهان ص 6)، و بمنزلۀ مثال این جمله استعمال شود: خذِ الغایات و اترک المبادی، یعنی مقدمات را بگذار و نتایج را بگیر، الوف الوف (در مراتب شانزده گانه عدد نزد فیثاغوریین)، (از رسائل اخوان الصفا)
جمع واژۀ دیه، خون بها، (منتهی الارب)، رجوع به دیه و خون بها و نیز رجوع به دزی (ج 1 ص 48) شود: گر بخواهد ایزد از عباسیان کشتگان آل احمد را دیات، ناصرخسرو
جَمعِ واژۀ دیه، خون بها، (منتهی الارب)، رجوع به دیه و خون بها و نیز رجوع به دزی (ج 1 ص 48) شود: گر بخواهد ایزد از عباسیان کشتگان آل احمد را دیات، ناصرخسرو