جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با غدات

غدات

غدات
بامداد، اول روز، صبح زود، سپیده دم، پگاه، صُبح، غادیه، بامدادان، بامگاه، صَباح، غَدو، صَدیع، علی الصَباح، باکِر، صُبح بام، صُبحدَم، صُبحگاه، بام
غدات
فرهنگ فارسی عمید

ادات

ادات
دست افزار انگار افراز ابزار دست افزار آلت آلت حصول چیزی، (ادب) یکی از قسمتهای کلمه که در اصطح نحویان حرف گویند. به اصطح علمی حرف که در برابر اسم و فعل باشد و آن لفظی است که بدان اسم را به فعل ربط دهند، جمع ادوات. یا ادات استفهام. کلمه ای مه برای پرسش بکار رود مانند: کی کجا چگونه چرا در فارسی. و من ما کیف در عربی. یا ادات تشبیه. کلمه ای است که برای مانند کردن چیزی به چیزی بکار میرود لفظی که بر تشبیه دلت کند چنانکه در فارسی: چون چو و مانند آنها و در عربی کاف و کان و جز آنها
فرهنگ لغت هوشیار

غزات

غزات
جنگ کردن با کافران در راه خدا، غَزا، برای مِثال به یک غزات قریب هزار پیل آورد / وزآن گرفته به یک حمله سیصد و پنجاه (فرخی - ۳۴۳)
غزات
فرهنگ فارسی عمید