جدول جو
جدول جو

معنی غدره - جستجوی لغت در جدول جو

غدره
(غَ دَ رَ)
غدره. غداره. (اقرب الموارد). غدره. (منتهی الارب) (تاج العروس). ج، غدرات، واحد غدر. (اقرب الموارد). غدرهمثل غدر است. (منتهی الارب). رجوع به غدر شود
لغت نامه دهخدا
غدره
(غَ دَ رَ)
جمع واژۀ غادر. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
غدره
(غَ دِ رَ)
شب تاریک. (منتهی الارب) (آنندراج). ج، غدرات
لغت نامه دهخدا
غدره
(غَ رَ)
پیکان تیربزرگ. غداره. قداره. کتاره. کثاله:
درۀ من شده ست از نعمت
چون زنخدان خصم پر غدره.
(احوال و اشعار رودکی تألیف سعید نفیسی ص 1205)
لغت نامه دهخدا
غدره
(غُ رَ)
آنچه پس گذارند آن را. ج، غدرات. (منتهی الارب). ج، غدرات، غدرات. (اقرب الموارد). غدره. غداره. رجوع به غدرات و غدرات و غداره و غدره شود
لغت نامه دهخدا
غدره
(غِ رَ)
غدره. (منتهی الارب). غداره. غدره. ج، غدرات. (تاج العروس)
لغت نامه دهخدا
غدره
پیکان پهن بزرگ و شکاری و آن را به شکل بیل سازند، حربه ای شبیه شمشیر که پهن و سنگین است، پیکان نیزه، دبه برنجین
فرهنگ لغت هوشیار
غدره
((غَ رِ))
مأخوذ از «کتاره» هندی، سلاحی شبیه به شمشیر اما پهن و راست، پیکان پهن، پیکان نیزه، غداره، غدرک
تصویری از غدره
تصویر غدره
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از غدیره
تصویر غدیره
(دخترانه)
گیسوی بافته شده، قسمتی از گیاه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از غوره
تصویر غوره
دانه های ترش و نارس انگور که هنوز نرسیده و شیرین نشده باشد، کنایه از فرد جوان و بی تجربه
غوره نشده مویز شدن: کنایه از بدون تجربه و آگاهی لازم خواستار مقام بالا یا چیزی باارزش بودن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ادره
تصویر ادره
نوعی بیماری که به دلیل ورم کردن کیسۀ بیضه بروز می کند، غری، دبه خایگی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سدره
تصویر سدره
پیراهن بی آستین با یخۀ گشاد که از ململ سفید دوخته می شود و زردشتیان آن را در زیر لباس بر تن می کنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غمره
تصویر غمره
شدت، دشواری، سختی، محل فراهم آمدن و انبوهی چیزی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سدره
تصویر سدره
سدر، درختی گرمسیری و تناور با برگ های ریز و میوۀ کوچک و خوردنی که برگ آن برای شستشوی مو به کار می رود، کنار، شجر النبق، سدرة المنتهیٰ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غداره
تصویر غداره
مؤنث واژۀ غدار، بسیار غدر کننده، بی وفا، خائن، حیله گر، فریب کار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بدره
تصویر بدره
کیسه ای که در آن ده هزار درهم می گذاشتند، کیسۀ زر، همیان، بدر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صدره
تصویر صدره
سینه یا بالای سینۀ انسان، جامۀ بی آستین که سینه را می پوشاند، سینه پوش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غفره
تصویر غفره
روپوش که با آن روی چیزی را بپوشانند
فرهنگ فارسی عمید
(مُ دِ رَ)
شب تاریک. (منتهی الارب) (آنندراج). لیله مغدره، شب تاریک. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اَ دِ رَ)
جمع واژۀ غدیر، بمعنی نهر وآب که سیل سپس گذارد. غدران. (از اقرب الموارد). رجوع به غدران و غدیر شود. جمع واژۀ غدیر، یعنی گودال آب و آبی که سیل در زمین پست فروگذارد. مانند جریب و اجربه و نصیب و انصبه از جموع قله. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(ضُ دُ رَ)
ماکیان. ج، ضغادر. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
آپورش اپر دهیک تاراج دانی که دل من که فکندست به تاراج آن دو خط مشکین که پدید آمدش از عاج (دقیقی) نوای بلبل و آوای دراج شکیب عاشقان را داده تاراج (نظامی) تارات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غادره
تصویر غادره
مونث غادر بیوند گر مونث غادر، جمع غادرات غوادر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غبره
تصویر غبره
گرد ناکی گرد آلودگی گرد و تیرگی تیره رنگی
فرهنگ لغت هوشیار
پاره گیاه، گیسوی بافته پاره ای از گیاه، جمع غداران، گیسوی بافته ذوابه، جمع غدائر (غدایر)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غدوه
تصویر غدوه
پگاه، میان طلوع فجر و طلوع شمس
فرهنگ لغت هوشیار
گردونه چوبین عراده: ز خواب جستن و گفتن زهی مبارک رز که خمره خمره از او می کشند بر غرده. (سوزنی جهانگیری)
فرهنگ لغت هوشیار
یک درخت ارز پیراهن سفید و گشاد بی یقه و با آستینهای کوتاه که تا زانو میرسد این پیراهن از جلو چاکی در وسط دارد که تا انتهای سینه ادامه دارد و در آخر آن چاک کیسه کوچکی دوخته شده است. این پیراهن از البسه زردشتیان است و پوشیدن آن بر هر زردشتی که به سن 15 سالگی و بلوغ رسیده باشد واجب است. واحد سدر یک درخت سدر. یا سدره منتهی. سدره المنتهی
فرهنگ لغت هوشیار
بالای سینه سر سینه، جامه ای بی آستین که سینه را بپوشاند، سینه بند شاماکچه لباچه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خدره
تصویر خدره
ریزه و خرده، شراره آتش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حدره
تصویر حدره
چشم بر جسته، گلمژه
فرهنگ لغت هوشیار
بدره همیان هنبان انبان خریطه ای از جامه یا گلیم یا تیماج که طول آن از عرضش بیشتر و آنرا پر از پول کنند همیان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آدره
تصویر آدره
شبی سرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دغره
تصویر دغره
ربودن ربودگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غدنه
تصویر غدنه
سستی، فرو هشتگی
فرهنگ لغت هوشیار