جدول جو
جدول جو

معنی غجری - جستجوی لغت در جدول جو

غجری
(غَ جَ ری ی)
منسوب به غجر
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شجری
تصویر شجری
درختی، به شکل درخت، درخت بودن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غمری
تصویر غمری
نا آزموده کاری، نادانی، بی خردی، برای مثال هر آن کس که دارد روانش خرد / جهان را به غمری همی نسپرد (فردوسی - ۶/۸۵)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مجری
تصویر مجری
صندوق کوچک فلزی یا چوبی، صندوقچه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اجری
تصویر اجری
جیره، وظیفه، راتبه، مقرری، مستمری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مجری
تصویر مجری
کسی که امری را اجرا کند، اجرا کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غوری
تصویر غوری
املای دیگر واژۀ قوری
از مردم سرزمین غور، تهیه شده در سرزمین غور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هجری
تصویر هجری
مربوط به هجرت پیغمبر اسلام مثلاً تقویم هجری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تجری
تصویر تجری
جرئت کردن، دلیری کردن، گستاخی، سرپیچی، نافرمانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غثری
تصویر غثری
کشت بارانخور
فرهنگ لغت هوشیار
هجری در فارسی فرا رفت منسوب به هجرت. یاتاریخ هجری. تاریخ مسلمانان که مبداش سال هجرت پیمغبراسلام ازمکه بمدینه است. یاهجری شمسی. تاریخ هجری بحساب سالهای شمسی. یا هجری قمری تاریخ هجری بحساب سالهای قمری
فرهنگ لغت هوشیار
رهگذر، گذرگاه، محل رفتن، محل عبور، راه، طریق اجرا شده، انجام یافته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قجری
تصویر قجری
منسوب به قجر قاجاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غیری
تصویر غیری
اجنبی و بیگانه، شخص دیگر
فرهنگ لغت هوشیار
درست نویسی قوری آوند ویژه ای که از غور آورند و با آن چای دم کنند ته تک
فرهنگ لغت هوشیار
در تازی نیامده نا آزمودگی، گولی ناآزموده کاری ناآزمودگی ناشیگری، غافلی گولی احمقی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غجرچی
تصویر غجرچی
ترکی راهنما
فرهنگ لغت هوشیار
درختی، درختدیس، سروی دبیره سروی گونه ای دبیره که وات ها برابرباشماره اند منسوب به شجر درختی به شکل درخت، نوعی خط با حساب ابجد که آن را خط سروی هم می نامند. زیرا حروف آن به شکل درخت سرو در می آید و شباهت به خط میخی دارد. و بسته به توافق طرفین خطوط مایل راست و چپ را شاخص کلمه یا حرف قرار می دهند. یعنی یک خط عمودی کوچک رسم کنند و سپس مرتبه حرف را در طرف راست و مرتبه حرف را در کلمه در طرف چپ آن به وسیله خطوط مایل و کوچکی که خطوط عمودی را قطع می نماید و تعیین می کنند و ممکن است مقام کلمه را طرف چپ و مقام حرف را طرف راست تعیین نمایند. منسوب به شجر شجریه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تجری
تصویر تجری
جرئت و دلیری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حجری
تصویر حجری
سنگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آجری
تصویر آجری
آگوری منسوب باجر برنگ آجر، اخرا، جنس خوب و مرغوب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عجری
تصویر عجری
دروغگوی، کذب، بلا و سختی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هجری
تصویر هجری
((ه))
منسوب به تاریخ هجرت پیامبر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غمری
تصویر غمری
((غَ مْ))
ناشی گری، غافلی، نادانی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مجری
تصویر مجری
((مَ را))
محل جریان و عبور، جمع مجاری، مجرا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مجری
تصویر مجری
((مُ))
اجراء کننده، انجام دهنده
مجری حکم: کسی که حکم قانونی را به مرحله اجرا درآورد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مجری
تصویر مجری
((مِ))
صندوقچه آهنی قفل دار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مجری
تصویر مجری
((مُ را))
روان کرده شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شجری
تصویر شجری
((شَ جَ))
منسوب به شجر، درختی، به شکل درخت، نوعی خط با حساب ابجد که آن را خط «سروی» هم نامند زیرا حروف آن به شکل درخت یا درخت سرو درمی آید و شباهت به خط میخی دارد و بسته به توافق طرفین خطوط مایل راست و چپ را شاخص کلمه یا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غیری
تصویر غیری
((غِ))
شخص دیگر، بیگانه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غجرچی
تصویر غجرچی
((~. جِ))
دلیل، بلد، راهنما
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تجری
تصویر تجری
((تَ جَ رِّ))
دلیری کردن، شجاعت، نافرمانی، سرپیچی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هجری
تصویر هجری
فراروی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از غوری
تصویر غوری
قوری
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مجری
تصویر مجری
گوینده
فرهنگ واژه فارسی سره