جدول جو
جدول جو

معنی تجری

تجری((تَ جَ رِّ))
دلیری کردن، شجاعت، نافرمانی، سرپیچی
تصویری از تجری
تصویر تجری
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با تجری

تجری

تجری
بنا بگفتۀ رابینو شهری در سه فرسخی بارفروش بوده که اکنون ویران است و آثار آن در مشهدسبز مشاهده شده است. رجوع به تجری اسپ شورپی شود
لغت نامه دهخدا

تجری

تجری
مُرَکَّب اَز: ’ج رو’، بچه گرفتن جرو را (بچۀ درندگان)، (منتهی الارب)،
- امثال:
من تجری جرو سوء اکله، در حق کسی گویند که در غیر محل نیکی کند یا از پروردۀ خود بدی بیند. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
جرئت و دلیری. (ناظم الاطباء). اصل آن تجرء است. رجوع بهمین کلمه شود
لغت نامه دهخدا