مُرَکَّب اَز: ’ج رو’، بچه گرفتن جرو را (بچۀ درندگان)، (منتهی الارب)، - امثال: من تجری جرو سوء اکله، در حق کسی گویند که در غیر محل نیکی کند یا از پروردۀ خود بدی بیند. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) جرئت و دلیری. (ناظم الاطباء). اصل آن تجرء است. رجوع بهمین کلمه شود