- غثم
- ریزه نان
معنی غثم - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
رنگ تیره هزار لا هزار خانه شکنبه
ناشایست
گناهکار
گناهکار بزهکار گناهکار مجرم مذنب
پهنی بینی بینی کوفتگی، پهنی لاله گوش کوفتن بینی پهن بینی، ستبر گوش
گلۀ گوسفند، گوسفندان
بوسه زدن بر دهان یا بر چهره
جمع واژۀ غنیمت، آنچه در جنگ به زور از دشمن گرفته شود، آنچه بی رنج و زحمت به دست آید
دانۀ انگوری که از خوشه جدا شده باشد، غژمه، غژب، برای مثال آن خوشه بین چنان که یکی خیک پر نبید / سربسته و نبرده بدو دست هیچ کس ی بر گونۀ سیاهی چشم است غژم او / هم بر مثال مردمک چشم از او تکس (بهرامی - شاعران بی دیوان - ۴۰۷)
گناهکار، آنکه گناه کرده، آنکه کار زشت از او سر زده باشد
ابر، بخارهای غلیظ شده یا تودۀ قطرات آب و ذرات یخ معلق در جو که از آن ها باران و برف و تگرگ می بارد، غمام، میغ، غین، غمامه، سحاب
غضب، قهر
هر دانه میوه انگور که به خوشه متصل است یک عدد از میوه انگور که به خوشه متصل است یک حبه انگور غژمه حبه گله غجمه
بیداد کردن، ستم، ظلم
تیرگی، سیاهی، تاریکی
شوریدن شکم، ابرناک شدن
دمدار گرمای دمدار
تاوان
غنیمت گرفتن و به غنیمت رسیدن
تیز ورنی (ورن شهوه) تیز ورن مرد
ابر
خاکی رنگ، زبر
زدن بر بینی کسی، بوسه دادن، دهان بند نهادن، جمع لاثم، کوبندگان بوسه دهندگان دهان بندندگان (کتک: لثام) دهان بند ها روی بند ها با مشت بربینی زدن، دهان بند نهادن، بوسه دادن: روز مصاف را شب زفاف پندارند و زخم رماح را لثم ملاح شناسند
زشتگویی زشت گفتن
تاوان، هرچه ادا کردنش لازم باشد، وام، قرض