احساس سربلندی و شادمانی به علت کسب موفقیت، احترام و غیره، کبر و نخوت، خودبینی، فریفتن، فریب دادن، بیهوده امیدوار کردن کسی، فریب خوردن، به چیزی بیهوده طمع بستن غرور جوانی: در پزشکی جوش غرور جوانی غرور داشتن: مغرور بودن، کبر و نخوت داشتن، خودبین بودن، برای مثال زاهد غرور داشت سلامت نبرد راه / رند از ره نیاز به دارالسّلام رفت (حافظ - ۱۸۴) غرور خوردن: فریب خوردن غرور دادن: فریب دادن
احساس سربلندی و شادمانی به علت کسب موفقیت، احترام و غیره، کبر و نخوت، خودبینی، فریفتن، فریب دادن، بیهوده امیدوار کردن کسی، فریب خوردن، به چیزی بیهوده طمع بستن غرور جوانی: در پزشکی جوش غرور جوانی غرور داشتن: مغرور بودن، کبر و نخوت داشتن، خودبین بودن، برای مِثال زاهد غرور داشت سلامت نبرد راه / رند از ره نیاز به دارالسّلام رفت (حافظ - ۱۸۴) غرور خوردن: فریب خوردن غرور دادن: فریب دادن
شباهنگ، در علم نجوم ستارۀ قدر اول از صورت کلب اکبر که روشن ترین ستاره ها است و در شب های تابستان نمایان می شود تشتر، تیشتر، ستارۀ صبح، ستارۀ سحر، ستارۀ سحری، کاروان کش، قدر اوّل، شعرا، شعریٰ، شعرای یمانی
شَباهَنگ، در علم نجوم ستارۀ قدر اول از صورت کلب اکبر که روشن ترین ستاره ها است و در شب های تابستان نمایان می شود تَشتَر، تیشتَر، سِتارۀ صُبح، سِتارۀ سَحَر، سِتارۀ سَحَری، کارِوان کُش، قَدرِ اَوَّل، شِعرا، شِعریٰ، شِعرایِ یَمانی
بغپور. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). صورتی از بغپور و فغفور: البغبور،هوالملک الاعظم و انما سمی البغبور و معناه ابن السماء و نحن نسمیه المغبور. (اخبار الصین و الهند ص 20، یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به فغفور شود
بغپور. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). صورتی از بغپور و فغفور: البغبور،هوالملک الاعظم و انما سمی البغبور و معناه ابن السماء و نحن نسمیه المغبور. (اخبار الصین و الهند ص 20، یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به فغفور شود
نوعی از صمغ که از درخت عرفط و رمث یاثمام برآید. (منتهی الارب). نوعی از صمغ که از درخت ثمام و عشر و رمث برآید. (ناظم الاطباء). لغتی است درمغثور. (از اقرب الموارد). و رجوع به مغثور شود
نوعی از صمغ که از درخت عرفط و رمث یاثمام برآید. (منتهی الارب). نوعی از صمغ که از درخت ثمام و عشر و رمث برآید. (ناظم الاطباء). لغتی است درمُغثور. (از اقرب الموارد). و رجوع به مغثور شود
سنگی که برای بت بر آن قربانی ذبح کنند. (ازمنتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، کنایه از ساغر خالی از شراب. (از برهان) (هفت قلزم) (غیاث) (از آنندراج) (از فرهنگ نظام). - بغداد کسی خراب بودن، کنایه از گرسنه بودن: سرتاسر آفاق همه بوی کباب است این با که توان گفت که بغداد خراب است. بسحاق اطعمه (از فرهنگ ضیا). شود بغداد طبع من خراب از بوی داروها چو پیر کازرونی شیر در ریچار میریزد. بسحاق اطعمه. - امثال: اگر دانی که نان دادن ثواب است تو خود میخور که بغدادت خراب است. (از فرهنگ نظام) (از امثال و حکم دهخدا). چو شط، چشم خلیفه گر پرآب است عجب نبود که بغدادش خراب است سلیم قحطیه (از آنندراج)
سنگی که برای بت بر آن قربانی ذبح کنند. (ازمنتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، کنایه از ساغر خالی از شراب. (از برهان) (هفت قلزم) (غیاث) (از آنندراج) (از فرهنگ نظام). - بغداد کسی خراب بودن، کنایه از گرسنه بودن: سرتاسر آفاق همه بوی کباب است این با که توان گفت که بغداد خراب است. بسحاق اطعمه (از فرهنگ ضیا). شود بغداد طبع من خراب از بوی داروها چو پیر کازرونی شیر در ریچار میریزد. بسحاق اطعمه. - امثال: اگر دانی که نان دادن ثواب است تو خود میخور که بغدادت خراب است. (از فرهنگ نظام) (از امثال و حکم دهخدا). چو شط، چشم خلیفه گر پرآب است عجب نبود که بغدادش خراب است سلیم قحطیه (از آنندراج)
باد خور بری (خور بران مغرب) پیر شدن بادی که از مغرب وزد باد غربی مقابل صبا، صولتی که منشا آن هوای نفس و استیلای آن بود و موجب صدور چیزی باشد که مخالف شرع است (کشاف 465)
باد خور بری (خور بران مغرب) پیر شدن بادی که از مغرب وزد باد غربی مقابل صبا، صولتی که منشا آن هوای نفس و استیلای آن بود و موجب صدور چیزی باشد که مخالف شرع است (کشاف 465)