مرکّب از: ’گاه’ به اضافۀ ’آن’ مزید زمان، گاه، هنگام، وقت، و همواره در ترکیب آید: دیرگاهان، گرمگاهان، شامگاهان، جاشت گاهان: صبحگاهان سر خونین جگر بگشائید ژالۀ صبحدم از نرگس تر بگشائید، خاقانی، سحرگاهان که مخمور شبانه گرفتم باده با چنگ و چغانه، حافظ
مُرَکَّب اَز: ’گاه’ به اضافۀ ’آن’ مزید زمان، گاه، هنگام، وقت، و همواره در ترکیب آید: دیرگاهان، گرمگاهان، شامگاهان، جاشت گاهان: صبحگاهان سر خونین جگر بگشائید ژالۀ صبحدم از نرگس تر بگشائید، خاقانی، سحرگاهان که مخمور شبانه گرفتم باده با چنگ و چغانه، حافظ
شهری است (به ناحیت کرمان با نعمت بسیار و هوای درست. (حدود العالم). شهری است در کرمان در دو منزلی سیرجان و پنج منزلی خبیص. (از معجم البلدان). قصبه ای از توابع کرمان است و مزار شاه نعمت اﷲ ولی در آنجاست. (فرهنگ رشیدی). نام قصبه ای است از توابع کرمان. (برهان). نام قصبه ای است از توابع کرمان به خوشی آب و هوا معروف و سیدنورالدین حسین مشهور به شاه نعمت اﷲ ولی در آنجا متوطن بوده و خانقاه و ریاضت خانه داشته... (از انجمن آرا) (ازآنندراج). قصبۀ مرکز بخش ماهان شهرستان کرمان است که در 36 هزارگزی جنوب شرقی کرمان و در مسیر شوسۀ کرمان - بم واقع است. جلگه و سردسیر است و 7500 تن سکنه دارد. قالی بافی از صنایع دستی مردم است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8). و رجوع به مادۀ قبل شود
شهری است (به ناحیت کرمان با نعمت بسیار و هوای درست. (حدود العالم). شهری است در کرمان در دو منزلی سیرجان و پنج منزلی خبیص. (از معجم البلدان). قصبه ای از توابع کرمان است و مزار شاه نعمت اﷲ ولی در آنجاست. (فرهنگ رشیدی). نام قصبه ای است از توابع کرمان. (برهان). نام قصبه ای است از توابع کرمان به خوشی آب و هوا معروف و سیدنورالدین حسین مشهور به شاه نعمت اﷲ ولی در آنجا متوطن بوده و خانقاه و ریاضت خانه داشته... (از انجمن آرا) (ازآنندراج). قصبۀ مرکز بخش ماهان شهرستان کرمان است که در 36 هزارگزی جنوب شرقی کرمان و در مسیر شوسۀ کرمان - بم واقع است. جلگه و سردسیر است و 7500 تن سکنه دارد. قالی بافی از صنایع دستی مردم است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8). و رجوع به مادۀ قبل شود
جمع ماه باشد برخلاف قیاس، (برهان)، جمع واژۀ ماه، (از ناظم الاطباء)، ماهها: خرم آنانکه از تن جان ندانند ز جانان جان ز جان جانان ندانند به دردش خو کرن سالان و ماهان به درد خویشتن درمان ندانند، باباطاهر، گدایان بینی اندر روز محشر به تخت ملک بر چون پادشاهان چنان نورانی از فرعبادت که گویی آفتابانند و ماهان، سعدی (کلیات چ مصفا ص 835)
جمع ماه باشد برخلاف قیاس، (برهان)، جَمعِ واژۀ ماه، (از ناظم الاطباء)، ماهها: خرم آنانکه از تن جان ندانند ز جانان جان ز جان جانان ندانند به دردش خو کرن سالان و ماهان به درد خویشتن درمان ندانند، باباطاهر، گدایان بینی اندر روز محشر به تخت ملک بر چون پادشاهان چنان نورانی از فرعبادت که گویی آفتابانند و ماهان، سعدی (کلیات چ مصفا ص 835)
نام مردی، (منتهی الارب)، نامی از نامهای ایرانی ... (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)، چنانکه نام قهرمان داستان پنجم از داستانهای هفت پیکر نظامی ماهان است: بود مردی به مصر ماهان نام منظری خوبتر زماه تمام، نظامی (هفت پیکر چ وحید ص 236) مکنی به ابی سالم یا ابی صالح حنفی محدث است و حجاج وی را بکشت، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)، و رجوع به صفهالصوه ج 3 ص 40 شود
نام مردی، (منتهی الارب)، نامی از نامهای ایرانی ... (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)، چنانکه نام قهرمان داستان پنجم از داستانهای هفت پیکر نظامی ماهان است: بود مردی به مصر ماهان نام منظری خوبتر زماه تمام، نظامی (هفت پیکر چ وحید ص 236) مکنی به ابی سالم یا ابی صالح حنفی محدث است و حجاج وی را بکشت، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)، و رجوع به صفهالصوه ج 3 ص 40 شود
دینور و نهاوند است، نخستین را ماه کوفه و دوم را ماه بصره نامند، (از المعرب جوالیقی ص 321)، تثنیۀ ماه و عبارت از دینور و نهاوند است، (از معجم البلدان)، به صیغۀ تثنیه شهر نهاوند و شهر دینور که عبارت از ماه البصره و ماه الکوفه باشد، (ناظم الاطباء)، مراد از ماهان یا ماهات مملکت ماه بصره است که نهاوند و ماسبذان و مهرجانقذق باشدو ماه کوفه که همدان و دینور و حلوان باشد و مجموع این ماهات مملکت ماه قدیم است که ماد و مادی باشد و عرب آن را بدو قسمت بخش کردند، بخشی را تابع حاکم کوفه و ماه کوفه و بخشی را تابع حاکم بصره و ماه بصره نام نهادند، (از حاشیۀ مجمل التواریخ و القصص ص 94) :اندر عهد شاپور اردشیر قصۀ ویس و رامین بوده است وموبد برادر رامین صاحب طرفی بود از دست شاپور، به مرو نشستی و خراسان و ماهان به فرمان او بود، (مجمل التواریخ و القصص ص 94)، و رجوع به ماه و ماهات شود دهی از دهستان درجزین است که در بخش رزن شهرستان همدان واقع است و 1925 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دینور و نهاوند است، نخستین را ماه کوفه و دوم را ماه بصره نامند، (از المعرب جوالیقی ص 321)، تثنیۀ ماه و عبارت از دینور و نهاوند است، (از معجم البلدان)، به صیغۀ تثنیه شهر نهاوند و شهر دینور که عبارت از ماه البصره و ماه الکوفه باشد، (ناظم الاطباء)، مراد از ماهان یا ماهات مملکت ماه بصره است که نهاوند و ماسبذان و مهرجانقذق باشدو ماه کوفه که همدان و دینور و حلوان باشد و مجموع این ماهات مملکت ماه قدیم است که ماد و مادی باشد و عرب آن را بدو قسمت بخش کردند، بخشی را تابع حاکم کوفه و ماه کوفه و بخشی را تابع حاکم بصره و ماه بصره نام نهادند، (از حاشیۀ مجمل التواریخ و القصص ص 94) :اندر عهد شاپور اردشیر قصۀ ویس و رامین بوده است وموبد برادر رامین صاحب طرفی بود از دست شاپور، به مرو نشستی و خراسان و ماهان به فرمان او بود، (مجمل التواریخ و القصص ص 94)، و رجوع به ماه و ماهات شود دهی از دهستان درجزین است که در بخش رزن شهرستان همدان واقع است و 1925 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
در حال کاستن، (یادداشت مؤلف)، کاهنده، کم کننده، کوتاه کننده، - عمرکاهان، کاهندۀ عمر، مرگ آور، کوتاه کننده زندگانی: اژدها گرچه عمرکاهان است هم نگهبان گنج سلطان است، سنایی، ، در حال کاسته شدن، (یادداشت مؤلف)
در حال کاستن، (یادداشت مؤلف)، کاهنده، کم کننده، کوتاه کننده، - عمرکاهان، کاهندۀ عمر، مرگ آور، کوتاه کننده زندگانی: اژدها گرچه عمرکاهان است هم نگهبان گنج سلطان است، سنایی، ، در حال کاسته شدن، (یادداشت مؤلف)
قصبه ای جزء دهستان وزواء بخش دستجرد شهرستان قم، در 24هزارگزی شمال دستجرد و سر راه عمومی قم، در کوهستان سردسیر واقع است و 1335 تن سکنه دارد، آب آن از قنات و رود خانه نویس در بهار و محصول آن غلات، بنشن، میوه جات، و شغل اهالی زراعت است، راه مالرو دارد و از طریق طقرود ماشین میرود، یک دبستان و 5 باب دکان دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
قصبه ای جزء دهستان وزواء بخش دستجرد شهرستان قم، در 24هزارگزی شمال دستجرد و سر راه عمومی قم، در کوهستان سردسیر واقع است و 1335 تن سکنه دارد، آب آن از قنات و رود خانه نویس در بهار و محصول آن غلات، بنشن، میوه جات، و شغل اهالی زراعت است، راه مالرو دارد و از طریق طقرود ماشین میرود، یک دبستان و 5 باب دکان دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
نام یکی از شاهزادگان مغولی که در زمان سلطان سعید اولجایتو محمد از ملازمین شاهزاده یساور بوده است و پس از مغلوب و کشته شدن یساور، به دست سپاهیان سلطان سعید گرفتار و اسیر گردیده است، (ذیل جامع التواریخ رشیدی به اهتمام بیانی چ طهران ص 113) بیست و ششمین از خاندان چنگیزی در ماوراءالنهر از اولوس جغتای، از 744 تا 747هجری قمری
نام یکی از شاهزادگان مغولی که در زمان سلطان سعید اولجایتو محمد از ملازمین شاهزاده یساور بوده است و پس از مغلوب و کشته شدن یساور، به دست سپاهیان سلطان سعید گرفتار و اسیر گردیده است، (ذیل جامع التواریخ رشیدی به اهتمام بیانی چ طهران ص 113) بیست و ششمین از خاندان چنگیزی در ماوراءالنهر از اولوس جغتای، از 744 تا 747هجری قمری
شهر و مرکز ایالتی است در روسیه در 1200 گزی جنوب شرقی سن پطرزبورگ (لنین گراد) و 725هزارگزی مشرق مسکو، بر ساحل گارانسکی که از طرف چپ به ولگا میریزد و در 5 هزارگزی از ساحل ولگا در 55 درجه و 47 دقیقه و 24 ثانیه و 46 درجه و 47 دقیقه و 4ثانیه واقع است، دارای دانشگاه، کتابخانه، رصدخانه و کارگاه تشریح و شیمی، موزه طبیعی و مدارس متعدد و کلیسا و جوامع، مطبعۀ مخصوص بطبع کتب ترکی است، و نیز قلعه ای قدیم دارد که نزد مسلمانان معزز است، دباغخانه های زیاد، رنگرزخانه های متعدد، تصفیه خانه های گوناگون برای روغن و موم، کارخانه های صابون پزی و آبجوسازی و بعضی دستگاههای بافندگی و کارخانجات اسلحه، ریخته گرخانه های آهن و مس دارد و تجارت آن پررونق است، شمارۀ کارخانه های بزرگ آن به صد بالغ میگردد، بر اثرکمی آبها وقفه ای در تجارت حاصل شود ولی نوبهار تلافی آن را میکند، هوایش بسیار معتدل است، انهار لبریز میگردند کشتیها در محاذات کارخانه ها و مغازه ها لنگر می اندازند و در نتیجه جوش و خروشی در تجارت حاصل میگردد، شهر غازان در قرن 14 میلادی از طرف بایدو خان و یا یکی از اخلافش در 14 و یا 28 هزارگزی شمال شرقی موقع حالیه بنا شده، و در اواخر قرن مزبور به دست واستیل دیمتریویچ دوک کبیر روسیه رو به ویرانی نهاد و چهل سال بعد، از طرف خان دشت قپچاق در قرب مجرای ولگا یعنی در موقع کنونی تأسیس شد و یک مرکز بزرگ تجاری بین اروپا و آسیا گردید، هنگام انقسام دولت دشت قپچاق غازان، مرکز یکی از قطعات پنجگانه متشکل از بهم خوردن این دولت عظیم شد و تاتارهای غازان مدت مدیدی با روسیان مبارزه کردند بالاخره بسال 1552 میلادی شهر و خانی غازان تحت تصرف روسها درآمد، مدت مدیدی لون اسلامی شهر تغییر نکرد و تقریباً تمام اهالی از تاتار بودند، اما در اواخر قرن 16 میلادی به امر امپراطور مسلمانان را از شهر بیرون کرده مساجد را طعمه آتش ساختند، و در حال حاضر مقدار مسلمانان از یک ثمن کلیۀ نفوس تجاوز نمیکنند و اینان در جهت شمال غربی از برکۀ قبان محلۀ جداگانه ای تشکیل داده اند، خانه های قسم اعظم این شهر از چوب ساخته شده و چسبیده بهم است و فقط در محلات بالا عمارات مخصوص به اعیان و اشراف دیده می شود که کوچه های وسیع و مفروش دارد، (از قاموس الاعلام ترکی)
شهر و مرکز ایالتی است در روسیه در 1200 گزی جنوب شرقی سن پطرزبورگ (لنین گراد) و 725هزارگزی مشرق مسکو، بر ساحل گارانسکی که از طرف چپ به ولگا میریزد و در 5 هزارگزی از ساحل ولگا در 55 درجه و 47 دقیقه و 24 ثانیه و 46 درجه و 47 دقیقه و 4ثانیه واقع است، دارای دانشگاه، کتابخانه، رصدخانه و کارگاه تشریح و شیمی، موزه طبیعی و مدارس متعدد و کلیسا و جوامع، مطبعۀ مخصوص بطبع کتب ترکی است، و نیز قلعه ای قدیم دارد که نزد مسلمانان معزز است، دباغخانه های زیاد، رنگرزخانه های متعدد، تصفیه خانه های گوناگون برای روغن و موم، کارخانه های صابون پزی و آبجوسازی و بعضی دستگاههای بافندگی و کارخانجات اسلحه، ریخته گرخانه های آهن و مس دارد و تجارت آن پررونق است، شمارۀ کارخانه های بزرگ آن به صد بالغ میگردد، بر اثرکمی آبها وقفه ای در تجارت حاصل شود ولی نوبهار تلافی آن را میکند، هوایش بسیار معتدل است، انهار لبریز میگردند کشتیها در محاذات کارخانه ها و مغازه ها لنگر می اندازند و در نتیجه جوش و خروشی در تجارت حاصل میگردد، شهر غازان در قرن 14 میلادی از طرف بایدو خان و یا یکی از اخلافش در 14 و یا 28 هزارگزی شمال شرقی موقع حالیه بنا شده، و در اواخر قرن مزبور به دست واستیل دیمتریویچ دوک کبیر روسیه رو به ویرانی نهاد و چهل سال بعد، از طرف خان دشت قپچاق در قرب مجرای ولگا یعنی در موقع کنونی تأسیس شد و یک مرکز بزرگ تجاری بین اروپا و آسیا گردید، هنگام انقسام دولت دشت قپچاق غازان، مرکز یکی از قطعات پنجگانه متشکل از بهم خوردن این دولت عظیم شد و تاتارهای غازان مدت مدیدی با روسیان مبارزه کردند بالاخره بسال 1552 میلادی شهر و خانی غازان تحت تصرف روسها درآمد، مدت مدیدی لون اسلامی شهر تغییر نکرد و تقریباً تمام اهالی از تاتار بودند، اما در اواخر قرن 16 میلادی به امر امپراطور مسلمانان را از شهر بیرون کرده مساجد را طعمه آتش ساختند، و در حال حاضر مقدار مسلمانان از یک ثمن کلیۀ نفوس تجاوز نمیکنند و اینان در جهت شمال غربی از برکۀ قبان محلۀ جداگانه ای تشکیل داده اند، خانه های قسم اعظم این شهر از چوب ساخته شده و چسبیده بهم است و فقط در محلات بالا عمارات مخصوص به اعیان و اشراف دیده می شود که کوچه های وسیع و مفروش دارد، (از قاموس الاعلام ترکی)
دهی است از دهستان رمشک بخش کهنوج شهرستان جیرفت که در 180 هزارگزی جنوب خاوری کهنوج بر سر راه مالرو گابریک به رمشک واقع شده، کوهستانی و گرمسیر است و 50 تن سکنه دارد، آبش از قنات، محصولش برنج، تنباکو و خرما، شغل اهالی زراعت وراهش مالرو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8) ده کوچکی است از دهستان انگهران بخش کهنوج شهرستان جیرفت که در 132 هزارگزی جنوب کهنوج بر سر راه مالرو سیربک به چغین واقع شده، کوهستانی و گرمسیر است و 40 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8) ده کوچکی است از دهستان سیربک بخش میناب شهرستان بندرعباس که در 90 هزارگزی جنوب میناب و 3 هزارگزی خاور راه مالرو جاسک به میناب واقع شده و 30 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
دهی است از دهستان رمشک بخش کهنوج شهرستان جیرفت که در 180 هزارگزی جنوب خاوری کهنوج بر سر راه مالرو گابریک به رمشک واقع شده، کوهستانی و گرمسیر است و 50 تن سکنه دارد، آبش از قنات، محصولش برنج، تنباکو و خرما، شغل اهالی زراعت وراهش مالرو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8) ده کوچکی است از دهستان انگهران بخش کهنوج شهرستان جیرفت که در 132 هزارگزی جنوب کهنوج بر سر راه مالرو سیربک به چغین واقع شده، کوهستانی و گرمسیر است و 40 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8) ده کوچکی است از دهستان سیربک بخش میناب شهرستان بندرعباس که در 90 هزارگزی جنوب میناب و 3 هزارگزی خاور راه مالرو جاسک به میناب واقع شده و 30 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)