- غامد
- پر بار چون کشتی، پر شده چون چاه
معنی غامد - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
سنگ شده
کهنه بکاره کهنه ای که به کار آید
ناآگاه، خودپسند، بر آمده پستان بر آمده و پر شیر، سراینده سرود گوی، بازی کننده، پیوسته رونده شتر و جز آن
یخ بسته، افسرده
حمد کننده، درود فرستنده، سپاسگزار، ستایشگر، ستاینده
مرده، آرمیده، فرونشسته خاموش ساکت آرمیده، بی حرکت بی جنبش
ساکت، خاموش، بی حرکت
قصد کننده، آهنگ کننده
مبهم و مشکل، دور از فهم، پوشیده و دور از ذهن، زمین پست
زمین بایر و خراب که قابل کشت و زرع نباشد، مقابل عامر، ویران
یار جدا ناشدنی
آباد کننده، زیارت کننده، اقامت کننده در محل معمور، ساکن خانه، زیاد عمر کننده
ضعیف ناتوان
گفتار مشکل، دشوار، سخت پیچیده
جای ویران، زمین خراب
ضعیف، ناتوان
ویژگی ماده ای که شکل و حجم ثابتی دارد و در برابر تغییر شکل مقاومت نشان می دهد مانند چوب، خشک و بی روح، نامطبوع، اسم جامد در دستور زبان علوم ادبی اسمی که فاقد بن ماضی و مضارع باشد
سپاسگزار
غایت و نهایت و آخر چیزی، اجل، خشم
نیام شمشیر، نیام دمبرگ نیام شمشیر غلاف تیغ، جمع اغماد غمود
غلاف شمشیر، نیام