جدول جو
جدول جو

معنی غامد - جستجوی لغت در جدول جو

غامد
پر بار چون کشتی، پر شده چون چاه
تصویری از غامد
تصویر غامد
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از حامد
تصویر حامد
(پسرانه)
سپاسگزار
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از جامد
تصویر جامد
سنگ شده
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از رامد
تصویر رامد
کهنه بکاره کهنه ای که به کار آید
فرهنگ لغت هوشیار
ناآگاه، خودپسند، بر آمده پستان بر آمده و پر شیر، سراینده سرود گوی، بازی کننده، پیوسته رونده شتر و جز آن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جامد
تصویر جامد
یخ بسته، افسرده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حامد
تصویر حامد
حمد کننده، درود فرستنده، سپاسگزار، ستایشگر، ستاینده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خامد
تصویر خامد
مرده، آرمیده، فرونشسته خاموش ساکت آرمیده، بی حرکت بی جنبش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خامد
تصویر خامد
ساکت، خاموش، بی حرکت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عامد
تصویر عامد
قصد کننده، آهنگ کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غامض
تصویر غامض
مبهم و مشکل، دور از فهم، پوشیده و دور از ذهن، زمین پست
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غامر
تصویر غامر
زمین بایر و خراب که قابل کشت و زرع نباشد، مقابل عامر، ویران
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ضامد
تصویر ضامد
یار جدا ناشدنی
فرهنگ لغت هوشیار
آباد کننده، زیارت کننده، اقامت کننده در محل معمور، ساکن خانه، زیاد عمر کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غامی
تصویر غامی
ضعیف ناتوان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غامض
تصویر غامض
گفتار مشکل، دشوار، سخت پیچیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غامر
تصویر غامر
جای ویران، زمین خراب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جامد
تصویر جامد
((مِ))
یخ بسته، منجمد، آن چه که زنده نیست و رشد ندارد مانند سنگ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حامد
تصویر حامد
((مِ))
ستاینده، ستایشگر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خامد
تصویر خامد
((مِ))
خاموش، ساکت، آرمیده، بی حرکت، بی جنبش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عامد
تصویر عامد
((مِ))
قصد کننده، آهنگ کننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غامی
تصویر غامی
ضعیف، ناتوان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غامض
تصویر غامض
((مِ))
دشوار، پوشیده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غامر
تصویر غامر
((مِ))
بایر، خراب
فرهنگ فارسی معین
ویژگی ماده ای که شکل و حجم ثابتی دارد و در برابر تغییر شکل مقاومت نشان می دهد مانند چوب، خشک و بی روح، نامطبوع، اسم جامد در دستور زبان علوم ادبی اسمی که فاقد بن ماضی و مضارع باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حامد
تصویر حامد
سپاسگزار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از امد
تصویر امد
غایت و نهایت و آخر چیزی، اجل، خشم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غمد
تصویر غمد
نیام شمشیر، نیام دمبرگ نیام شمشیر غلاف تیغ، جمع اغماد غمود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از امد
تصویر امد
((اَ مَ))
نهایت، پایان، اجل
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غمد
تصویر غمد
((غِ))
نیام شمشیر، غلاف تیغ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غمد
تصویر غمد
غلاف شمشیر، نیام
فرهنگ فارسی عمید