نیام شمشیر. (مهذب الاسماء) (دهار). نیام شمشیر و کارد. (منتهی الارب) (آنندراج) (غیاث اللغات). ج، اَغماد، غُمود. (مهذب الاسماء) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). نیام. غلاف. قِراب. رجوع به نیام شود: غمد را بنمود و پنهان کرد تیغ باید افشردن مر او را بیدریغ. مولوی (مثنوی). سنان لسان و تیغ بیان ’والشعراء یتبعهم الغاوون’ از هیبت جلال نبوت در غمد کلال و نبوت بماند. (مقدمۀ دیوان حافظ)
از سرما مردن، از میان بردن چشم آماه از بیماری ها چشم آماسیده، آب بدمزه، آب شور، چرکین: جامه، جمع رمداء، شترمرغان درد چشم، ورمی که در طبقه ملتحمه پدید آید