عین آن. خود آن. ظاهراً مخفف بعینه است که در تشبیهات مستعمل میشود. (آنندراج) : گل به چشمم عینه پیراهن یوسف نمود گلستان بیت الحزن گردید یعقوب مرا. آقا شاپور طهرانی (از آنندراج). و رجوع به عین شود. - بعینه، بدرستی و کاملاً و بسیارمانند. (از ناظم الاطباء). و رجوع به بعینه شود: آن معتمد را بزودی بازگردانیده آید بعینه. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 335). بعینه ز هر سو که برداشتند نمایش یکی بود بگذاشتند. نظامی. بعینه در او صورت خویش دید ولایت به دست بداندیش دید. نظامی. مراد شه که مقصود جهانست بعینه با برادر همچنانست. نظامی. چرا که این چنین بهشتی است بعینه. (ترجمه محاسن اصفهان ص 80)
عین آن. خود آن. ظاهراً مخفف بعینه است که در تشبیهات مستعمل میشود. (آنندراج) : گل به چشمم عینه پیراهن یوسف نمود گلستان بیت الحزن گردید یعقوب مرا. آقا شاپور طهرانی (از آنندراج). و رجوع به عین شود. - بعینه، بدرستی و کاملاً و بسیارمانند. (از ناظم الاطباء). و رجوع به بعینه شود: آن معتمد را بزودی بازگردانیده آید بعینه. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 335). بعینه ز هر سو که برداشتند نمایش یکی بود بگذاشتند. نظامی. بعینه در او صورت خویش دید ولایت به دست بداندیش دید. نظامی. مراد شه که مقصود جهانست بعینه با برادر همچنانست. نظامی. چرا که این چنین بهشتی است بعینه. (ترجمه محاسن اصفهان ص 80)
کارزار کردن. (منتهی الارب). کارزار کردن و بر زمین زدن و فریاد کردن و خروشیدن. (آنندراج) (ناظم الاطباء). جنگ و قتال، و گویند صراع و صیاح. (از اقرب الموارد)
کارزار کردن. (منتهی الارب). کارزار کردن و بر زمین زدن و فریاد کردن و خروشیدن. (آنندراج) (ناظم الاطباء). جنگ و قتال، و گویند صراع و صیاح. (از اقرب الموارد)
وام که در آن وام دهنده را نفعی نباشد. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). عبارتست از اینکه شخصی نزد شخص دیگر رود و وامی طلب کند. وام دهنده به طمع سودی که از راه وام دادن به دست نمی آید به دادن وام راغب نگردد و گوید این جامه را که بیش از ده درهم ارزش ندارد به دوازده درهم به تو بفروشم، مشروط بر اینکه قیمت آن را در فلان موعد بپردازی. و بدینوسیله دو درهم برای خود سود در نظر گیرد در برابر مدتی که برای ادای دین مدیون معین کرده است. (از کشاف اصطلاحات الفنون) (از تعریفات جرجانی) (از اقرب الموارد) ، بهای پیشین. (منتهی الارب) (آنندراج). سلف و بهای پیشین. (ناظم الاطباء). سلف. (اقرب الموارد). نسیه. (دهار) ، بهترین و برگزیدۀ شتران. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). نیکو و برگزیده از مال، بمعنی عیمه: خرج فی عینه ثیابه، با لباسهای نیکوی خود خارج شد. و ’عینهالخیل’، نیکو از اسبان. (از اقرب الموارد) ، مادۀ جنگ. (منتهی الارب) (آنندراج). مادۀ جنگ وکارزار. (ناظم الاطباء). مادهالحرب. (اقرب الموارد) ، گرداگرد چشم گوسپند. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ج، عین. (اقرب الموارد) ، ثوب عینه (بصورت اضافه) ،جامۀ نیک روگاه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). جامۀ نیکو در نگاه چشم. (از اقرب الموارد)
وام که در آن وام دهنده را نفعی نباشد. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). عبارتست از اینکه شخصی نزد شخص دیگر رود و وامی طلب کند. وام دهنده به طمع سودی که از راه وام دادن به دست نمی آید به دادن وام راغب نگردد و گوید این جامه را که بیش از ده درهم ارزش ندارد به دوازده درهم به تو بفروشم، مشروط بر اینکه قیمت آن را در فلان موعد بپردازی. و بدینوسیله دو درهم برای خود سود در نظر گیرد در برابر مدتی که برای ادای دین مدیون معین کرده است. (از کشاف اصطلاحات الفنون) (از تعریفات جرجانی) (از اقرب الموارد) ، بهای پیشین. (منتهی الارب) (آنندراج). سلف و بهای پیشین. (ناظم الاطباء). سلف. (اقرب الموارد). نسیه. (دهار) ، بهترین و برگزیدۀ شتران. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). نیکو و برگزیده از مال، بمعنی عیمه: خرج فی عینه ثیابه، با لباسهای نیکوی خود خارج شد. و ’عینهالخیل’، نیکو از اسبان. (از اقرب الموارد) ، مادۀ جنگ. (منتهی الارب) (آنندراج). مادۀ جنگ وکارزار. (ناظم الاطباء). مادهالحرب. (اقرب الموارد) ، گرداگرد چشم گوسپند. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ج، عین. (اقرب الموارد) ، ثوب عینه (بصورت اضافه) ،جامۀ نیک روگاه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). جامۀ نیکو در نگاه چشم. (از اقرب الموارد)
درختان باهم پیچیده یا بیشۀ درختان کنار و پیلو. (منتهی الارب) (آنندراج). بیشه. (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 23). مرغزار. ج، ایکات. (مهذب الاسماء).
درختان باهم پیچیده یا بیشۀ درختان کنار و پیلو. (منتهی الارب) (آنندراج). بیشه. (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 23). مرغزار. ج، ایکات. (مهذب الاسماء).
مؤسسۀ بغازها، مستعمرۀ انگلیسی در شبه جزیره و بغاز مالاکا، دارای 000، 200، 1 تن سکنه. پایتخت آن سنگاپور و شهر مهم آن جورج تاون است، گشنی کردن خواستن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). ایغری کردن خواستن
مؤسسۀ بغازها، مستعمرۀ انگلیسی در شبه جزیره و بغاز مالاکا، دارای 000، 200، 1 تن سکنه. پایتخت آن سنگاپور و شهر مهم آن جورج تاون است، گشنی کردن خواستن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). ایغری کردن خواستن