جدول جو
جدول جو

معنی عیث - جستجوی لغت در جدول جو

عیث
فاسد کردن، تباه کردن، زیان کاری
تصویری از عیث
تصویر عیث
فرهنگ فارسی عمید
عیث(دَ زَ)
تباه کردن. زیان و تباهی رسانیدن گرگ در رمه. (از منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). فاسد کردن، چنانکه گویند: عاث الذئب فی الغنم، یعنی گرگ گوسفندان را تباه و فاسد کرد، شتاب کردن در انفاق مال، و یا تبذیر و تباه کردن آن. (از اقرب الموارد). عیوث. عیثان. رجوع به عیثان شود
لغت نامه دهخدا
عیث
زیانکاری، تباه کردن
تصویری از عیث
تصویر عیث
فرهنگ لغت هوشیار
عیث((عَ یا عِ))
تباهی، زیان
تصویری از عیث
تصویر عیث
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شیث
تصویر شیث
(پسرانه)
نام سومین پسر آدم و حوا که به عقیده مسلمانان مقام نبوت داشت
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از لیث
تصویر لیث
(پسرانه)
شیر درنده، نام پدر یعقوب پادشاه صفاری
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از غیث
تصویر غیث
باران، ابری که باران ببارد، گیاهی که با آب باران بروید
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عین
تصویر عین
ذات و نفس، ذات هر چیز
چشم، مفرد واژۀ عیون
چشمه، مفرد واژۀ اعین و عیوان
هر چیز آماده و حاضر
بزرگ و مهتر قوم، مفرد واژۀ اعیان
مرد بزرگ و شریف، مفرد واژۀ اعیان
نام حرف «ع»
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لیث
تصویر لیث
شیر نر، نوعی عنکبوت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عیش
تصویر عیش
خوش گذرانی، خوشی و شادمانی، زیستن، زندگی کردن، زندگی، طعام، خوراک، خوردنی
فرهنگ فارسی عمید
(عَ ثا)
شگفت و عجب. (منتهی الارب). کلمه تعجب است: عیثی له، شگفت و عجب است ازبرای او. (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(عَ ثَ می ی)
گورخر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). حمارالوحش. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
به صیغۀ امر، در مثل گویند: ’عیثی جعار’، و این مثل را در ابطال چیزی و تکذیب آن گویند، (ناظم الاطباء)، رجوع به جعار شود
لغت نامه دهخدا
(عَ ثا)
مؤنث عیثان باشد. (از اقرب الموارد). رجوع به عیثان شود
لغت نامه دهخدا
(عَ)
درختی است. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). درخت چنار. (ناظم الاطباء) ، طعامی که از ملخ سازند. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
بمعانی مصدر عیث است. (از اقرب الموارد). رجوع به عیث شود
لغت نامه دهخدا
(عَ ثَ)
اسم المره است از مصدر عیث. (از اقرب الموارد). رجوع به عیث شود، زمین نرم. (منتهی الارب) (آنندراج). زمین سهل. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(عَ)
احمد بن یونس بن احمد، ملقب به شهاب الدین (941-1025 هجری قمری). از فقهای دمشق بود. ازجملۀ تصانیف وی ’الحبب’ در فقه شافعی و ’الخبب فی التقاط الحبب’ است در شرح الحبب. (از الاعلام زرکلی از خلاصهالاثر ج 1 ص 369)
لغت نامه دهخدا
(دَ بَ)
روان دیدن مرغ را، پس زجر کردن آنرا. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). دیدن شخص مرغ را در حال پرواز کردن، پس زجر کردن آنرا، معاینه کردن و تشخیص دادن چیزی را. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(عَ)
آنکه در انفاق مال خود شتاب کند و یا آن را تبذیر کند و تباه سازد، و مؤنث آن عیثی ̍ باشد. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(بِ)
کم و سیری آب خوردن شتران. (منتهی الارب). کمتر از سیری آب خوردن شتران. (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اَ یَ)
تباه کارتر. یقال: اعیث من جعار. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(بَ)
فرستاده. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). مبعوث. (منتهی الارب) (آنندراج). و رجوع به مبعوث شود
لغت نامه دهخدا
(عَ)
شهری است به شریف یا جزیره. (منتهی الارب). چاهی است در شریف، و گویند شهری است در الجزیره. و نیز گفته اند که آن موضعی است در یمن، و همچنین ناحیه ای است در شام. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(عَ ثَ)
عیثر الشی ٔ، ذات چیزی و کالبد آن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد از لسان) ، نشان خفی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). اثر مخفی: مالقیت لهم أثرا و لا عیثرا، از آنها نه اثری و نه نشان مخفیی دیدم. (از اقرب الموارد). عثیر. رجوع به عثیر شود، گل و لای تنک. (منتهی الارب) (آنندراج). گل ولای که به اطراف پایها زیر و بالا کنند. (ناظم الاطباء). آنچه از خاک یا گل و لای هنگام راه رفتن با اطراف انگشتان پای زیرورو شود و از قدم اثری جز آن دیده نشود. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(عَ ثَ)
مسجد عیثم، در مصر است نزدیک مسجد جامع عمرو. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(شُ عَ)
ابن عبدالله بن زبیر و ابن محرر و ابن مطیر، هر سه محدث اند. (منتهی الارب). واژه محدث در علم حدیث به کسی اطلاق می شود که توانایی بررسی و نقد حدیث را داراست. این افراد با استفاده از دانش وسیع در زمینه راویان، طبقات مختلف آنان، و شواهد مختلف، صحت یا سقم یک روایت را تعیین می کنند. محدثان با برقراری استانداردهای دقیق علمی، به مسلمانان کمک کردند تا از احادیث صحیح بهره برداری کنند و از اشتباهات جلوگیری نمایند.
لغت نامه دهخدا
تصویری از حیث
تصویر حیث
جا، آنجا، کجا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عیثر
تصویر عیثر
لای تنک، زاد (ذات)، نشان پنهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عیثوم
تصویر عیثوم
کفتار نر، پیل، بچه پیل، ماچه تندار، سخت و توانا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ریث
تصویر ریث
کندی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بعیث
تصویر بعیث
فرستاد برانگیخته سپاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عبث
تصویر عبث
بیهوده، گزاف
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از عیب
تصویر عیب
آک، بدی، کمبود
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از عید
تصویر عید
جشن، روزبه
فرهنگ واژه فارسی سره