تباه کردن. زیان و تباهی رسانیدن گرگ در رمه. (از منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). فاسد کردن، چنانکه گویند: عاث الذئب فی الغنم، یعنی گرگ گوسفندان را تباه و فاسد کرد، شتاب کردن در انفاق مال، و یا تبذیر و تباه کردن آن. (از اقرب الموارد). عیوث. عیثان. رجوع به عیثان شود
تباه کردن. زیان و تباهی رسانیدن گرگ در رمه. (از منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). فاسد کردن، چنانکه گویند: عاث الذئب فی الغنم، یعنی گرگ گوسفندان را تباه و فاسد کرد، شتاب کردن در انفاق مال، و یا تبذیر و تباه کردن آن. (از اقرب الموارد). عُیوث. عَیَثان. رجوع به عیثان شود
ذات و نفس، ذات هر چیز چشم، مفرد واژۀ عیون چشمه، مفرد واژۀ اعین و عیوان هر چیز آماده و حاضر بزرگ و مهتر قوم، مفرد واژۀ اعیان مرد بزرگ و شریف، مفرد واژۀ اعیان نام حرف «ع»
ذات و نفس، ذات هر چیز چشم، مفردِ واژۀ عُیون چشمه، مفردِ واژۀ اعیُن و عیوان هر چیز آماده و حاضر بزرگ و مهتر قوم، مفردِ واژۀ اعیان مرد بزرگ و شریف، مفردِ واژۀ اعیان نام حرف «ع»
احمد بن یونس بن احمد، ملقب به شهاب الدین (941-1025 هجری قمری). از فقهای دمشق بود. ازجملۀ تصانیف وی ’الحبب’ در فقه شافعی و ’الخبب فی التقاط الحبب’ است در شرح الحبب. (از الاعلام زرکلی از خلاصهالاثر ج 1 ص 369)
احمد بن یونس بن احمد، ملقب به شهاب الدین (941-1025 هجری قمری). از فقهای دمشق بود. ازجملۀ تصانیف وی ’الحبب’ در فقه شافعی و ’الخبب فی التقاط الحبب’ است در شرح الحبب. (از الاعلام زرکلی از خلاصهالاثر ج 1 ص 369)
روان دیدن مرغ را، پس زجر کردن آنرا. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). دیدن شخص مرغ را در حال پرواز کردن، پس زجر کردن آنرا، معاینه کردن و تشخیص دادن چیزی را. (از اقرب الموارد)
روان دیدن مرغ را، پس زجر کردن آنرا. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). دیدن شخص مرغ را در حال پرواز کردن، پس زجر کردن آنرا، معاینه کردن و تشخیص دادن چیزی را. (از اقرب الموارد)
شهری است به شریف یا جزیره. (منتهی الارب). چاهی است در شریف، و گویند شهری است در الجزیره. و نیز گفته اند که آن موضعی است در یمن، و همچنین ناحیه ای است در شام. (از معجم البلدان)
شهری است به شریف یا جزیره. (منتهی الارب). چاهی است در شُرَیف، و گویند شهری است در الجزیره. و نیز گفته اند که آن موضعی است در یمن، و همچنین ناحیه ای است در شام. (از معجم البلدان)
عیثر الشی ٔ، ذات چیزی و کالبد آن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد از لسان) ، نشان خفی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). اثر مخفی: مالقیت لهم أثرا و لا عیثرا، از آنها نه اثری و نه نشان مخفیی دیدم. (از اقرب الموارد). عثیر. رجوع به عثیر شود، گل و لای تنک. (منتهی الارب) (آنندراج). گل ولای که به اطراف پایها زیر و بالا کنند. (ناظم الاطباء). آنچه از خاک یا گل و لای هنگام راه رفتن با اطراف انگشتان پای زیرورو شود و از قدم اثری جز آن دیده نشود. (از اقرب الموارد)
عیثر الشی ٔ، ذات چیزی و کالبد آن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد از لسان) ، نشان خفی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). اثر مخفی: مالقیت لهم أثرا و لا عیثرا، از آنها نه اثری و نه نشان مخفیی دیدم. (از اقرب الموارد). عَثیر. رجوع به عثیر شود، گل و لای تنک. (منتهی الارب) (آنندراج). گل ولای که به اطراف پایها زیر و بالا کنند. (ناظم الاطباء). آنچه از خاک یا گل و لای هنگام راه رفتن با اطراف انگشتان پای زیرورو شود و از قدم اثری جز آن دیده نشود. (از اقرب الموارد)
ابن عبدالله بن زبیر و ابن محرر و ابن مطیر، هر سه محدث اند. (منتهی الارب). واژه محدث در علم حدیث به کسی اطلاق می شود که توانایی بررسی و نقد حدیث را داراست. این افراد با استفاده از دانش وسیع در زمینه راویان، طبقات مختلف آنان، و شواهد مختلف، صحت یا سقم یک روایت را تعیین می کنند. محدثان با برقراری استانداردهای دقیق علمی، به مسلمانان کمک کردند تا از احادیث صحیح بهره برداری کنند و از اشتباهات جلوگیری نمایند.
ابن عبدالله بن زبیر و ابن محرر و ابن مطیر، هر سه محدث اند. (منتهی الارب). واژه محدث در علم حدیث به کسی اطلاق می شود که توانایی بررسی و نقد حدیث را داراست. این افراد با استفاده از دانش وسیع در زمینه راویان، طبقات مختلف آنان، و شواهد مختلف، صحت یا سقم یک روایت را تعیین می کنند. محدثان با برقراری استانداردهای دقیق علمی، به مسلمانان کمک کردند تا از احادیث صحیح بهره برداری کنند و از اشتباهات جلوگیری نمایند.