- عَدل
- بی طرفی، عدالت
معنی عَدل - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

داد دادن، دادگری کردن، دقیقاً، درست مثلاً حرف هایم را عدل گذاشت کف دستش، کسی که شهادت او مقبول باشد، عادل، از نام های خداوند
عادلٌ
juste
ยุติธรรม
ন্যায্য
شمارش
سلامت عقل، ذهن
عایق بندی، انزوا
معتدل کردن، عدالت
न्यायपूर्ण
rechtvaardig
giusto
justo
sprawiedliwy
справедливий
gerecht
справедливый