معنی عَدلَ
عَدلَ
معتدل کردن، عدالت
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با عَدلَ
عَدَّ
عَدَّ
شِمُردَن، شُمارِش، شُمارِش کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
عَدل
عَدل
بی طَرَفی، عِدالَت
دیکشنری عربی به فارسی