رودباری است مابین حرمین. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). دو وادی است مابین حرمین. (از اقرب الموارد). وادیی است از وادیهای یمامه. و گویند ’عاص و عویص’ دو وادی عظیم هستند بین مکه و مدینه. (از معجم البلدان)
رودباری است مابین حرمین. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). دو وادی است مابین حرمین. (از اقرب الموارد). وادیی است از وادیهای یمامه. و گویند ’عاص و عویص’ دو وادی عظیم هستند بین مکه و مدینه. (از معجم البلدان)
تخمه. (اقرب الموارد). ناگوارد. (منتهی الارب). ناگوارد و تخمه. (ناظم الاطباء). تخمه و بشم. (لسان العرب) ، درد شکم. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). علّوز و یا پیچیدن و لوی. (از اقرب الموارد) (لسان العرب). و رجوع به علّوز شود، گرگ. (از لسان العرب) (از اقرب الموارد). این لغت گاه بصورت صفت نیزبه کار میرود و گفته میشود ’رجل علوص’، بنابراین هم اسم است هم صفت. (از لسان العرب) (اقرب الموارد)
تخمه. (اقرب الموارد). ناگوارد. (منتهی الارب). ناگوارد و تخمه. (ناظم الاطباء). تخمه و بشم. (لسان العرب) ، درد شکم. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). علّوز و یا پیچیدن و لوی. (از اقرب الموارد) (لسان العرب). و رجوع به علّوز شود، گرگ. (از لسان العرب) (از اقرب الموارد). این لغت گاه بصورت صفت نیزبه کار میرود و گفته میشود ’رجل علوص’، بنابراین هم اسم است هم صفت. (از لسان العرب) (اقرب الموارد)
جمع واژۀ أعوص، (منتهی الارب) (آنندراج)، رجوع به اعوص شود، جمع واژۀ عوصاء، (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)، رجوع به عوصاء شود، جمع واژۀ عائص، (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)، رجوع به عائص شود
جَمعِ واژۀ أعوص، (منتهی الارب) (آنندراج)، رجوع به اعوص شود، جَمعِ واژۀ عَوصاء، (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)، رجوع به عوصاء شود، جَمعِ واژۀ عائص، (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)، رجوع به عائص شود
ابن عوف بن عذره بن زیداللات بن رفیده بن ثور بن کلب بن وبره. جدی جاهلی است و بطنی از کلب از قحطانیه را تشکیل میدهد. (از اللباب فی تهذیب الانساب) (از الاعلام زرکلی)
ابن عوف بن عذره بن زیداللات بن رفیده بن ثور بن کلب بن وبره. جدی جاهلی است و بطنی از کلب از قحطانیه را تشکیل میدهد. (از اللباب فی تهذیب الانساب) (از الاعلام زرکلی)
دشوار گردیدن سخن. (از منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). عیاص. رجوع به عیاص شود، سخت گشتن چیزی. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). عیاص. رجوع به عیاص شود، درپیچان کردن کار دشمن. (از منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). پیچاندن کار بر خصم و داخل کردن او در آنچه درنیابد و نفهمد. (از اقرب الموارد) ، سخن دشوار و عویص آوردن در کلام، حجتها و دلایل دشوار آوردن بطوری که خروج از آنها برای شخص مشکل باشد. (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء) ، مبهم آوردن سخن. (از اقرب الموارد). سخن دشوار آوردن. (از ناظم الاطباء). عیاص. رجوع به عیاص شود
دشوار گردیدن سخن. (از منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). عیاص. رجوع به عیاص شود، سخت گشتن چیزی. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). عیاص. رجوع به عیاص شود، درپیچان کردن کار دشمن. (از منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). پیچاندن کار بر خصم و داخل کردن او در آنچه درنیابد و نفهمد. (از اقرب الموارد) ، سخن دشوار و عویص آوردن در کلام، حجتها و دلایل دشوار آوردن بطوری که خروج از آنها برای شخص مشکل باشد. (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء) ، مبهم آوردن سخن. (از اقرب الموارد). سخن دشوار آوردن. (از ناظم الاطباء). عیاص. رجوع به عیاص شود