جدول جو
جدول جو

معنی عوسی - جستجوی لغت در جدول جو

عوسی(سی ی)
منسوب به عوس که نوعی از گوسپند است. (از منتهی الارب).
- کبش عوسی، نوعی از تکه. (ناظم الاطباء). منسوب به عوس. (از اقرب الموارد). رجوع به عوس شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از موسی
تصویر موسی
(پسرانه)
از آب کشیده شده، پسر عمران پیامبر بنی اسرائیل (ص) ، نام امام هفتم شیعیان امام کاظم (ع)، نام پسر عمران پیامبر بنی اسرائیل که در زمان فرعون به دنیا آمد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از عیسی
تصویر عیسی
(پسرانه)
معرب از عبری، نجات دهنده، نام پیامبر مسیحیت
فرهنگ نامهای ایرانی
گیاهی خاردار با گل هایی به رنگ های مختلف و میوه ای گرد و سرخ رنگ، خفجه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از موسی
تصویر موسی
تیغ سرتراشی، استره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از روسی
تصویر روسی
مربوط به روسیه، از مردم روسیه مثلاً دانشمندان روسی، تهیه شده در روسیه مثلاً خودروهای روسی، زبانی از شاخۀ زبان های بالتو اسلاوی که در روسیه بدان تکلم می کنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عدسی
تصویر عدسی
جسمی عدسی شکل که در پشت مردمک چشم و جلو زجاجیه قرار دارد
در علم فیزیک قطعه ای شیشه ای یا پلاستیکی که یک یا دو طرف آن محدب یا مقعر است و در دوربین ها، ریزبین ها و دستگاه های عکاسی به کار می رود، عدسه
غذایی که از عدس پخته شده و بلغور تهیه می شود
عدسی چشم: عدسی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طوسی
تصویر طوسی
از مردم طوس، برای مثال فردوسی طوسی، اسدی طوسی، خواجه نظام الملک طوسی، (صفت نسبی، اسم) رنگ سبز که به سفیدی زند، خاکستری، نوعی شال
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عروسی
تصویر عروسی
ازدواج، جشنی که به مناسبت ازدواج دو نفر برگذار می شود، بیوگانی، طوی، طو، عرس، زلّه، پیوگانی
فرهنگ فارسی عمید
اسم رومی بسباسه است، (از تحفۀ حکیم مؤمن) (از مخزن الادویه)، رجوع به بسباسه شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از موسی
تصویر موسی
استره تیغ آرایشگر تیغ سلمانی استره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لوسی
تصویر لوسی
خود را بیجهت عزیزنمودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کوسی
تصویر کوسی
کدو از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
داربویی منسوب به عود برنگ یا به بوی عود: کحلی چرخ از سحاب گشت مسلسل به شکل عودی خاک از نبات گشت مهلهل بتاب. (خاقانی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عوسج
تصویر عوسج
دیو خار خفجه، سپید خار دارخار خار درخت، سیاتوسکا، ولیک از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عوضی
تصویر عوضی
اشتباهی
فرهنگ لغت هوشیار
یا عیسی دهقان. شراب انگوری. یا عیسی ره نشین. آفتاب، شعاع پرتو آفتاب، طبیب حاذق. یا عیسی شش ماهه. میوه ای که تا شش ماه پخته شود و برسد (عموما)، انگور (خصوصا)، یا عیسی نه ماهه. خوشه انگوری که از آن شراب سازند، شراب انگوری. یا عیسی هر درد. شراب انگوری
فرهنگ لغت هوشیار
اروسی جشن زناشویی دامادی زنی ویوتکان بیو سور پیوگانی همسری دختر یا زنی با مردی بیوگانی، جشنی که به هنگام ازدواج بر پا کنند. یا عروسی قریش. مجلس تعزیه ای زنانه که هنوز مراسم آن در میان زنان تهران و برخی از شهرستان ها متداول است و در آن عروسی دختری از قبیله قریش و عروسی فاطمه دختر رسول ص را تجسم دهند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عبوسی
تصویر عبوسی
اخم و تخم بسیار ترشرویی اخمویی
فرهنگ لغت هوشیار
بلسیک ونوکیک منسوب به عدس، نوعی آش لعابدار از عدس و آب بدین طریق که عدس را از سبزیهای معطر در آب بجوشانند نا پخته شود و سبزی را خارج کرده هم زنند تا لعاب دهد و اگر پوره گوشت یا روغن را در آن افزایند خوراکی لذیذ گردد. منسوب به عدس عدس جوشیده در آب را گویند که آن را له کرده خورند. یا حلوای عدسی. گونه ای حلوا که با عدس تهیه کنند، جسم لاستیکی عدسی شکلی که شفاف و محکم و دارای الیاف باریک و جسم بدون شکلی است که به وسیله یک طبقه سلول های پوششی سنگفرشی پوشیده شده و در عقب مردمک چشم جلو زجاجیه قرار دارد. عدسی در کودکان بیرنگ است ولی از 30 سالگی به بعد قسمت مرکزی آن زرد می گردد. قطر عمودی عدسی 9 تا 10 میلیمتر و ضخامت مرکز آن 4 تا 5، 4 میلیمتر است و وزن آن 20 سانتی گرم می باشد، سطح قدامی عدسی محدب و صاف و شعاع انحنای آن ده میلیمتر است که مجاور با مردمک و سطح خلفی عنبیه و زواید مژگانی است و فاصله مرکز این سطح یعنی قطب قدامی عدسی تا خلفی قرنیه 2 تا 5، 2 میلیمتر است. سطح خلفی عدسی محدب تر از سطح قدامی است و شعاع انحنایش 6 میلیمتر می باشد، این سطح مجاور زجاجیه است و مرکز آن یعنی قطب خلفی عدسی تا لکه زرد که بر روی شبکیه است 16 میلیمترمی باشد جلیدیه، قطعه ای بلورین که یک جانب یا هر دو جانب آن محدب یا مقعر است. و آن را در دوربین و ذره بین و دستگاه عکاسی کار گذارند. توضیح: هر جسم شفاف محدود به دو سطح کروی را عدسی گویند. معمولا جنس عدسیها از شیشه یا بلور است. برای بدست آوردن تصویر واضح از شی که در بینهایت واقع شده باید صفحه حساس را در کانون عمود بر محور اصلی عدسی (سطح کانونی) قرار دارد. بالعکس هر شعاعی که از کانون عدسی بتابد به موازی محور از عدسی خارج میشود. هر شعاع نورانی که از مرکز عدسی میگذرد به موازی خود خارج میشود در حالی که شعاع خروجی فقط اندکی از امتداد اولی جابجا شده است. ولی هر گاه عدسی بسیار نازک باشد تقریبا شعاع ورودی و خروجی برهم منطبق است. هر قدر شی به کانون نزدیکتر شود تصویر از عدسی دور تر می گردد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عاسی
تصویر عاسی
کویک خرمابن، شاخ خرما، خشک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طوسی
تصویر طوسی
رنگ میان سبز و سرخ، دودی، خاکستری
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به قوم روس، زبان مردم روسیه، نوعی پارچه منسوب به روس، نوعی پیاله شراب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از موسی
تصویر موسی
((سا))
تیغ سلمانی، استره
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عوسج
تصویر عوسج
((عَ یا عُ سَ))
خار درخت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عوضی
تصویر عوضی
اشتباهی، نادرست، بدخلق، بدرفتار، نالایق، بی شخصیت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عدسی
تصویر عدسی
قطعه ای بلور به شکل عدس که یکی از دو سطح آن یا محدب است یا مقعر، این قطعه در دوربین ها و ذره بین ها به کار می رود، جسمی عدسی شکل که پشت مردمک چشم و جلو ماده ژلاتین مانند حفره درونی کره چشم قرار دارد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عدسی
تصویر عدسی
منسوب به عدس، نوعی خوراکی که در آن عدس را با دسته ای از سبزی های معطر پخته سپس کوبیده و له می کنند و اگر پوره گوشت یا روغن در آن افزایند خوراکی لذیذ گردد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عروسی
تصویر عروسی
((عَ))
جشنی که به هنگام ازدواج برپا کنند، همسری دختر یا زنی با مرد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عروسی
تصویر عروسی
اروسی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از عوضی
تصویر عوضی
دیوانه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از عبوسی
تصویر عبوسی
Sullenness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از عبوسی
تصویر عبوسی
угрюмость
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از عبوسی
تصویر عبوسی
Missmut
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از عبوسی
تصویر عبوسی
похмурість
دیکشنری فارسی به اوکراینی