- عوسج
- دیو خار خفجه، سپید خار دارخار خار درخت، سیاتوسکا، ولیک از گیاهان
معنی عوسج - جستجوی لغت در جدول جو
- عوسج ((عَ یا عُ سَ))
- خار درخت
- عوسج
- گیاهی خاردار با گل هایی به رنگ های مختلف و میوه ای گرد و سرخ رنگ، خفجه
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پیلسته فروش (پیلسته عاج)
مار
پارسی تازی گشته کوسه: مرد پارسی تازی گشته کوسه: ماهی کوسه، جمع کواسج
مردی که فقط چانه اش مو داشته باشد و گونه هایش بی مو باشد، کوسه،
در علم زیست شناسی نوعی ماهی بزرگ با دندان های تیز و آرواره های قوی و بدنی پوشیده از فلس که بسیار سریع و تهاجمی عمل می کند، کوسه ماهی
در علم زیست شناسی نوعی ماهی بزرگ با دندان های تیز و آرواره های قوی و بدنی پوشیده از فلس که بسیار سریع و تهاجمی عمل می کند، کوسه ماهی
بنگل فرو رفتگی یا گودی گونه ها که به ویژه هنگام خندیدن آشکار تر می شود
خمیدگی، کجی
سیاتوسکا سیاتوسه از گیاهان