جدول جو
جدول جو

معنی عوامانه - جستجوی لغت در جدول جو

عوامانه
(عَ نَ / نِ)
همچون عوام. مانند عوام. به عوامی. رجوع به عوام شود
لغت نامه دهخدا
عوامانه
عامیانه، مبتذل، مردم پسند
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نواخانه
تصویر نواخانه
جایی که اسیران را نگه دارند، زندان
فرهنگ فارسی عمید
هدیه و پیشکشی که هنگام بار یافتن به حضور پادشاه یا فرمانروا تقدیم می کردند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دواخانه
تصویر دواخانه
داروخانه، جای فروش دارو برای بیماران
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عامیانه
تصویر عامیانه
آنچه به وسیلۀ مردم عادی استفاده می شود، غیرعلمی، عوامانه مانند عوام، به روش مردم عادی، برای مثال عامیانه چه ملامت می کنی / بخل بر خوان خداوند غنی (مولوی - ۷۹۸)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عزاخانه
تصویر عزاخانه
ماتم خانه، خانه ای که در آن عزا و ماتم برپا می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غلامانه
تصویر غلامانه
پولی که خریدار به شاگرد تجارتخانه به عنوان انعام بدهد، (قید، صفت) مانند غلامان، به سان غلامان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از وامانده
تصویر وامانده
حیران و سرگردان، متوقف، خسته، کنایه از هنگام عصبانیت گفته می شود، لعنتی مثلاً پس چرا این وامانده روشن نمی شود؟، کنایه از بدبخت، فقیر، عقب مانده، پس مانده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عالمانه
تصویر عالمانه
عاقلانه، خردمندانه، دانشمندانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نواخانه
تصویر نواخانه
زندان، محبس، محل نگهداری بینوایان و اسیران
فرهنگ لغت هوشیار
شاگردانه (انعام) فغیاز نودارانی، بلونانه مانند غلامان بطرز غلامان: محمد آنشب پیراهن غلامانه پوشیده، همچون غلامان طبق معمول غلامان: گه از فرق سرش معجز گشادی غلامانه کلاهش بر نهادی. (نظامی)، انعامی که به غلام دهند به جهت خبری که آورد یا به سبب امری که انجام دهد، پولی که خریدار به شاگرد دکان به عنوان انعام دهد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عزاخانه
تصویر عزاخانه
خانه ای که در آن عزا بر پا میکنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وامانده
تصویر وامانده
مفتوح، گشوده، مانده، بستوه آمده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عامیانه
تصویر عامیانه
منسوب به عوام و مردم بیسواد و فرومایه
فرهنگ لغت هوشیار
بارباژ باژی که به انگیزه بار دادن شاه با بهبود او از بیماری از مردم می ستاده اند، درود باژ باژی که کشاورز در نخستین دیدار کار پرداز روستاخاوند (مالک) از ده به او می پرداخته مالیاتی که به مناسبت بار عام پادشاه یا به سبب دریافت خبر سلامت به او پردازند سلامی، حقوق و عوارضی که برای مباشر یا مستاجر به مناسبت نخستین بازدیدی که از ده میکند از دهقانان گرفته میشود (بیشتر در کردستان)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دواخانه
تصویر دواخانه
دارو فروشی، داروخانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سلامانه
تصویر سلامانه
((سَ نَ یا نِ))
مالیاتی که به مناسبت بارعام پادشاه یا به سبب دریافت خبر سلامت او می پرداختند، سلامی، حقوق و عوارضی که برای مباشر یا مستأحر به مناسبت نخستین بازدیدی که از ده می کرد، از دهقانان گرفته می شد (بیشتر در کردستان)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عامیانه
تصویر عامیانه
((نِ))
مانند عوام و مردم بی سواد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نواخانه
تصویر نواخانه
((نَ نِ))
زندان، محبس
فرهنگ فارسی معین
تصویری از وامانده
تصویر وامانده
((د))
خسته، مانده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عامیانه
تصویر عامیانه
تودگانه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از وامانده
تصویر وامانده
ارث، ارثیه، ماترک
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از عامدانه
تصویر عامدانه
Willfully
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از عامیانه
تصویر عامیانه
Colloquial
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از جوانانه
تصویر جوانانه
Youthful, Youthfully
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از جوانانه
تصویر جوانانه
юношеский , по-молодому
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از عامیانه
تصویر عامیانه
разговорный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از عامدانه
تصویر عامدانه
умышленно
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از جوانانه
تصویر جوانانه
jugendlich
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از عامیانه
تصویر عامیانه
umgangssprachlich
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از عامدانه
تصویر عامدانه
absichtlich
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از جوانانه
تصویر جوانانه
молодіжний , молодо
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از جوانانه
تصویر جوانانه
młodzieżowy, młodzieńczo
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از عامیانه
تصویر عامیانه
розмовний
دیکشنری فارسی به اوکراینی