نام دو موضع است. (از منتهی الارب). حزم بنی عوال، کوهی است در اکناف حجاز در طریق مدینه ازبرای غطفان، در این مکان آبها و چاه ها یافت شود. و گویند عوال یکی از کوههای سه گانه است که در طرف مدینه بفاصله یک شب و یک روز قرار گرفته است. و دو دیگر ظلم و لعباء باشد. (از معجم البلدان)
نام دو موضع است. (از منتهی الارب). حزم بنی عوال، کوهی است در اکناف حجاز در طریق مدینه ازبرای غطفان، در این مکان آبها و چاه ها یافت شود. و گویند عوال یکی از کوههای سه گانه است که در طرف مدینه بفاصله یک شب و یک روز قرار گرفته است. و دو دیگر ظَلِم و لعباء باشد. (از معجم البلدان)
گاوچران، از صورت های فلکی نیمکرۀ شمالی شامل ۲۲ ستاره به صورت مردی ایستاده که عصایی در دست دارد، گاوران، عوا، بقّار، صیّاح، حارس الشّمال، حارس السّماء، طارد الدبّ
گاوچِران، از صورت های فلکی نیمکرۀ شمالی شامل ۲۲ ستاره به صورت مردی ایستاده که عصایی در دست دارد، گاوران، عَوا، بَقّار، صَیّاح، حارِسُ الشَّمال، حارِسُ السَّماء، طارِدُ الدُبّ
تسمه، تسمۀ ستبر، تسمۀ رکاب، تسمۀ کمر، کمربند، برای مثال ز سنگ سپهدار و هنگ سوار / نیامد دوال کمر پایدار (فردوسی - ۱/۳۴۸)، تازیانه که از چرم بافته شود، تسمۀ چرمی که با آن طبل بنوازند
تسمه، تسمۀ ستبر، تسمۀ رکاب، تسمۀ کمر، کمربند، برای مِثال ز سنگ سپهدار و هنگ سوار / نیامد دوال کمر پایدار (فردوسی - ۱/۳۴۸)، تازیانه که از چرم بافته شود، تسمۀ چرمی که با آن طبل بنوازند
پرسش، طلب کردن، درخواست کردن، درخواست، گدایی سؤال و جواب: پرسش و پاسخ، در ادبیات در فن بدیع شاعر در یک یا چند بیت مضمونی را به طریق سؤال و جواب بیان کند، مراجعه برای مثال گفتم غم تو دارم گفتا غمت سرآید / گفتم که ماه من شو گفتا اگر برآید (حافظ - ۴۷۰)
پرسش، طلب کردن، درخواست کردن، درخواست، گدایی سؤال و جواب: پرسش و پاسخ، در ادبیات در فن بدیع شاعر در یک یا چند بیت مضمونی را به طریق سؤال و جواب بیان کند، مراجعه برای مِثال گفتم غم تو دارم گفتا غمت سرآید / گفتم که ماه من شو گفتا اگر برآید (حافظ - ۴۷۰)
نیست شدن، زدوده شدن، از بین رفتن، دور شدن، کنایه از مایل گشتن خورشید از میانۀ آسمان به سوی مغرب، کنایه از هنگام ظهر که آفتاب از بلندی رو به انحطاط می گذارد زوال پذیرفتن: نیست شدن، فانی شدن
نیست شدن، زدوده شدن، از بین رفتن، دور شدن، کنایه از مایل گشتن خورشید از میانۀ آسمان به سوی مغرب، کنایه از هنگام ظهر که آفتاب از بلندی رو به انحطاط می گذارد زوال پذیرفتن: نیست شدن، فانی شدن
جمع واژۀ عالم. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج). رجوع به عالم شود. جهانها و عالمها. (ناظم الاطباء) ، زمانها، حالات و کیفیات مخصوص. (از ناظم الاطباء). و در فارسی بصورت غیرفصیح بر ’عوالمات’ جمع بسته شود. (از فرهنگ فارسی معین). - عوالم اربعه، عبارتند ازعالم لاهوت، عالم ملکوت، عالم جبروت، عالم ملک و ناسوت، که برخی آن را عوالم خمسه دانند. (از فرهنگ مصطلحات عرفا). و رجوع به عوالم خمسه شود. اما در فلسفۀاشراقیان عوالم اربعه عبارت از چهار عالم زیر باشد:1- عالم انوار قاهره، که عالم انوار مجردۀ عقلیه اند. 2- عالم انوار مدبره، که عبارت از عالم انوار مدبرۀ اسفهبدیۀ فلکیه و انسانیه است. 3- عالم برزخیات، که عبارت از عالم حس میباشد. 4- عالم صور معلقۀ ظلمانیه، که عالم مثال و عالم خیال است که بنام عالم اشباح هم نامیده شده است و قدما آن را عالم مقدارنامیده اند. (از فرهنگ لغات و اصطلاحات فلسفی از شرح حکمهالاشراق ص 515). - عوالم خمسه، عبارت است از عالم علم، عالم عین، عالم جبروت (اعلی و اسفل) که آن را مثال مطلق و غیب مضاف هم گویند، عالم ملکوت، که آن را عالم ارواح نیز گویند، عالم خلق، که آن را عالم ملک و ناسوت هم نامند. (از فرهنگ مصطلحات عرفا). و رجوع به عوالم اربعه شود. - عوالم عالیه (عالی) ، عبارتند از عالم مجردات طولیه و عرضیه و صور مجرده و مثل معلقه. (از فرهنگ لغات و اصطلاحات فلسفی). - عوالم کلیه (کلی) ، مراد از آن عقل کل است که عقل اول باشد، و نفس کلیه. وانسان کامل است. که هر یک جامع مراتب اموری اند. (ازفرهنگ مصطلحات عرفا). - عوالم لبس، (اصطلاح تصوف) تمام مراتب نازله از حضرت احدیت است، زیرا که ذات قدسیه تنزل فرموده به تعینات در مراتب و متصف شده به صفات روحانیه و مثالیه و حسیه. (از فرهنگ مصطلحات عرفا از اصطلاحات شاه نعمهاﷲ ولی ص 55)
جَمعِ واژۀ عالَم. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج). رجوع به عالم شود. جهانها و عالمها. (ناظم الاطباء) ، زمانها، حالات و کیفیات مخصوص. (از ناظم الاطباء). و در فارسی بصورت غیرفصیح بر ’عوالمات’ جمع بسته شود. (از فرهنگ فارسی معین). - عوالم اربعه، عبارتند ازعالم لاهوت، عالم ملکوت، عالم جبروت، عالم ملک و ناسوت، که برخی آن را عوالم خمسه دانند. (از فرهنگ مصطلحات عرفا). و رجوع به عوالم خمسه شود. اما در فلسفۀاشراقیان عوالم اربعه عبارت از چهار عالم زیر باشد:1- عالم انوار قاهره، که عالم انوار مجردۀ عقلیه اند. 2- عالم انوار مدبره، که عبارت از عالم انوار مدبرۀ اسفهبدیۀ فلکیه و انسانیه است. 3- عالم برزخیات، که عبارت از عالم حس میباشد. 4- عالم صور معلقۀ ظلمانیه، که عالم مثال و عالم خیال است که بنام عالم اشباح هم نامیده شده است و قدما آن را عالم مقدارنامیده اند. (از فرهنگ لغات و اصطلاحات فلسفی از شرح حکمهالاشراق ص 515). - عوالم خمسه، عبارت است از عالم علم، عالم عین، عالم جبروت (اعلی و اسفل) که آن را مثال مطلق و غیب مضاف هم گویند، عالم ملکوت، که آن را عالم ارواح نیز گویند، عالم خلق، که آن را عالم ملک و ناسوت هم نامند. (از فرهنگ مصطلحات عرفا). و رجوع به عوالم اربعه شود. - عوالم عالیه (عالی) ، عبارتند از عالم مجردات طولیه و عرضیه و صور مجرده و مثل معلقه. (از فرهنگ لغات و اصطلاحات فلسفی). - عوالم کلیه (کلی) ، مراد از آن عقل کل است که عقل اول باشد، و نفس کلیه. وانسان کامل است. که هر یک جامع مراتب اموری اند. (ازفرهنگ مصطلحات عرفا). - عوالم لبس، (اصطلاح تصوف) تمام مراتب نازله از حضرت احدیت است، زیرا که ذات قدسیه تنزل فرموده به تعینات در مراتب و متصف شده به صفات روحانیه و مثالیه و حسیه. (از فرهنگ مصطلحات عرفا از اصطلاحات شاه نعمهاﷲ ولی ص 55)