- عوارف
- جمع واژۀ عارفه، مؤنث واژۀ عارف، نیکویی
معنی عوارف - جستجوی لغت در جدول جو
- عوارف
- جمع عارفه، شناسندگان، صابران، احسان و نیکویی کنندگان، خوشبوها، بخششها
- عوارف ((عَ رِ))
- جمع عارفه، نیکویی ها
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جمع واژۀ عاطفه، شفقت، مهربانی
جمع واژۀ عارضه، حادثه، بیماری، مرض
جمع واژۀ عاصف، تند، شدید، باد تند و شدید
گردش های زمانه
جمع طارف، نو یافته ها به گونه رمن چشم ها نوآوری ها هوشساخته ها جمع طارف، چشمها، ددان که شکار را بربایند، خیمه ها و خرگاههای دامن وا کرده جهت نگریستن ماورا آن
سختی های زمانه
مهربانیها و عطوفتها و احسانها و نیکوئیها، جمع عاطفه
جمع عاصف، باد های سخت جمع عاصفه بادهای سخت و تند
جمع عاریه، سینجی ها
بد دل
جمع عارک، دشتانان، زنان حائض
جمع عارضه، اتفاقات و حادثه ها و حوادث
((طَ رِ))
فرهنگ فارسی معین
جمع طارف، چشم ها، خیمه ها و خرگاه های دامن واکرده جهت نگریستن ماوراء آن، ددان که شکار را بربایند
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
دانا، آگاه، آنکه از راه تهذیب نفس و تفکر به معرفت خداوند دست می یابد، نام شاعر ایرانی قرن چهاردهم، عارف قزوینی
ممتد، وسیع، گسترده، ویژگی گیاه سبز و گوالیده
عیب، عیب وعار، دریدگی و پارگی در جامه یا پارچه
دانا و شناسنده، خدا شناس
خاشاک، فرستوک، بد دل دندان ها سال ها به گونه رمن
وسیع، ممتد
شناسنده، دانا، در تصوف کسی که خدا او را به مرتبۀ شهود ذات و اسما و صفات خود رسانده باشد، کسی که عبادت حق را از آن جهت می کند که او را مستحق عبادت می داند نه از جهت امید ثواب یا خوف از عقاب، کسی که برای رسیدن به معرفت خداوند خود را ریاضت می دهد، حکیم ربانی، برای مثال عاصیان از گناه توبه کنند / عارفان از عبادت استغفار (سعدی - ۸۶) ، صبور، شکیبا