- عهده
- ضمان، کفالت، تاوان، ذمه، پیمان
معنی عهده - جستجوی لغت در جدول جو
- عهده
- تاوان و کفالت، ضمان
- عهده ((عُ دِ))
- کفالت، ضمان، ذمه، پیمان
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بیشتر، بزرگ
مونث سهد بی خوابی، کاراستوار
گری از بیماری ها
تعداد زیاد و کلی از چیزی، بیش تر، اصلی، مهم مثلاً قسمت عمدۀ بحث، آنچه به آن تکیه می کنند، تکیه گاه
عابد، عبادت کننده، پرستنده، آنکه خدا را پرستش می کند
امیال سرکوب شده که عوارض آن در زندگی فرد ظاهر می شود،
کنایه از دشمنی، کینه، ناراحتی، درد دل، کنایه از امر پیچیده و دشوار، موضوع لاینحل، گره، کنایه از پیوند
عقدۀ حقارت: در علم روانشناسی کنایه از حالت سرکوفتگی و افسردگی توام با کینه توزی که به سبب ناکامی، تحمل رنج، خفت و حقارت پدید می آید
عقدۀ دل: غم دل، غم، غصه، گله، شکایتی که در دل نهفته باشد
کنایه از دشمنی، کینه، ناراحتی، درد دل، کنایه از امر پیچیده و دشوار، موضوع لاینحل، گره، کنایه از پیوند
عقدۀ حقارت: در علم روانشناسی کنایه از حالت سرکوفتگی و افسردگی توام با کینه توزی که به سبب ناکامی، تحمل رنج، خفت و حقارت پدید می آید
عقدۀ دل: غم دل، غم، غصه، گله، شکایتی که در دل نهفته باشد
نهادک رستک خوی خیم نهاد عادت: برده بخلاف رسم و عاده سجاده ورای این سه جاده. (تحفه العراقین)
زاغ
جمع عبد، بند گان، توانایی، ماند گاری، جاودانگی، فربهی، بویه کوب، ننگ، جمع عابد به معنی پرستندگان
بازوی کوتاه
بن زبان، بن گش (قلب) دمغازه از استخوان ها، زور توان، سوراخ سوسمار
گره و بستگی
بزرگ و کلان، مقدار کلی و بسیار از هر چیز
جه (زانیه) بد کار
یوز: مادینه
وهده در پارسی پسته زمین نشیب زمین گود دره جای مطمئن و هموار، جمع وهد، زمین پست و هموار، جمع وهاد
((عُ دِ))
فرهنگ فارسی معین
گره، حالت سرخوردگی و کینه به علّت دست نیافتن به مطلوب مورد نظر
عقده دل: غم دل، غصه درونی
عقده گشا: گره گشا، مشکل گشا
عقده دل: غم دل، غصه درونی
عقده گشا: گره گشا، مشکل گشا
زمین پست، گودال
Wholesale
оптовый
Großhandel
оптовий
hurtowy
atacado
al por mayor
en gros
all'ingrosso
groothandel