گروهی از سوفسطائیه اند که ثبوت حقایق را انکار دارند، و حقایق اشیاء را تابع اعتقادات شمارند و گویند اگر شیئی را جوهرپنداریم جوهر است و اگر عرض بدانیم عرض است و اگر معتقد شویم که حادث است حادث می باشد. (از اقرب الموارد) (از تعریفات جرجانی) (از کشاف اصطلاحات الفنون)
گروهی از سوفسطائیه اند که ثبوت حقایق را انکار دارند، و حقایق اشیاء را تابع اعتقادات شمارند و گویند اگر شیئی را جوهرپنداریم جوهر است و اگر عرض بدانیم عرض است و اگر معتقد شویم که حادث است حادث می باشد. (از اقرب الموارد) (از تعریفات جرجانی) (از کشاف اصطلاحات الفنون)
نام طبقۀ سوم از هفت طبقۀ چشم است. رنگ آن مختلف می باشد، و در بعضی اشخاص سیاه و در بعضی اشهل و در بعضی ازرق بود. (از آنندراج) (از غیاث اللغات). قسمت قدامی پردۀ عضلانی عروقی است که عموداً در عقب قرنیه و در جلو عدسی قرار دارد. و در وسط آن سوراخی است بنام مردمک چشم. عنبیه دارای دو سطح قدامی و خلفی و دو محیط بزرگ و کوچک است. سطح قدامیش کمی محدب است و حد خلفی اطاق قدامی چشم را می سازد و رنگش بر حسب اشخاص ونژادهای مختلف متفاوت و معمولاً سیاه یا قهوه یی یا خاکستری و یا آبی است. و نیز بواسطۀ وجود عروقی که در روی آن قرار دارند دارای برآمدگیهایی است که محاذی شعاعهای دایره ای قرار گرفته اند که بین دو محیط کوچک و بزرگ آن کشیده شده اند. سطح خلفی عنبیه کمی مقعر وسیاه رنگ است و قسمت مرکزی آن با عدسی و قسمت محیطیش با زواید مژگانی مجاور است. محیط بزرگ عنبیه مجاور با قسمت قدامی تنه مژگانی است و با محیط قرنیه شیارمدوری را میسازد که به نام زاویۀ عنبی قرنیه ای موسوم است. محیط کوچک عنبیه سوراخی را محدود می سازد به نام مردمک که در مرکز عنبیه قرار دارد و معمولاً مدورو گاهی نیز بیضی شکل است و قطر آن تقریباً 3 تا 4 میلیمتر است، ولی در نتیجۀ عمل عضلات گشادکننده و تنگ کننده عنبیه تغییر قطر میدهد. (فرهنگ فارسی معین)
نام طبقۀ سوم از هفت طبقۀ چشم است. رنگ آن مختلف می باشد، و در بعضی اشخاص سیاه و در بعضی اشهل و در بعضی ازرق بود. (از آنندراج) (از غیاث اللغات). قسمت قدامی پردۀ عضلانی عروقی است که عموداً در عقب قرنیه و در جلو عدسی قرار دارد. و در وسط آن سوراخی است بنام مردمک چشم. عنبیه دارای دو سطح قدامی و خلفی و دو محیط بزرگ و کوچک است. سطح قدامیش کمی محدب است و حد خلفی اطاق قدامی چشم را می سازد و رنگش بر حسب اشخاص ونژادهای مختلف متفاوت و معمولاً سیاه یا قهوه یی یا خاکستری و یا آبی است. و نیز بواسطۀ وجود عروقی که در روی آن قرار دارند دارای برآمدگیهایی است که محاذی شعاعهای دایره ای قرار گرفته اند که بین دو محیط کوچک و بزرگ آن کشیده شده اند. سطح خلفی عنبیه کمی مقعر وسیاه رنگ است و قسمت مرکزی آن با عدسی و قسمت محیطیش با زواید مژگانی مجاور است. محیط بزرگ عنبیه مجاور با قسمت قدامی تنه مژگانی است و با محیط قرنیه شیارمدوری را میسازد که به نام زاویۀ عنبی قرنیه ای موسوم است. محیط کوچک عنبیه سوراخی را محدود می سازد به نام مردمک که در مرکز عنبیه قرار دارد و معمولاً مدورو گاهی نیز بیضی شکل است و قطر آن تقریباً 3 تا 4 میلیمتر است، ولی در نتیجۀ عمل عضلات گشادکننده و تنگ کننده عنبیه تغییر قطر میدهد. (فرهنگ فارسی معین)
نجائب عیدیه، شتران نجیب منسوب بسوی عید، نام فحل. یا منسوب بسوی عیدبن ندغی بن مهره بن حیدان. یا بسوی عادبن عاد یا عادی بن عاد. یا بسوی بنی عیدبن آمری. (منتهی الارب). و رجوع به تاج العروس شود
نجائب عیدیه، شتران نجیب منسوب بسوی عید، نام فحل. یا منسوب بسوی عیدبن ندغی بن مهره بن حیدان. یا بسوی عادبن عاد یا عادی بن عاد. یا بسوی بنی عیدبن آمری. (منتهی الارب). و رجوع به تاج العروس شود
عنایت. مشغول کردن کار کسی را و بی آرام ساختن و اندوهگین نمودن او. (ازمنتهی الارب) (از ناظم الاطباء). عارض شدن امری بر کسی و مشغول داشتن و محزون ساختن وی. (از اقرب الموارد). عنایه. عنی. رجوع به عنایه و عنی شود، رنج دیدن بجهت کسی. (از منتهی الارب). رنج دیدن در کار کسی و مشغول شدن بدان. (از ناظم الاطباء). اهتمام کردن کسی بر حاجتی، وپرداختن به آن حاجت و مشقت دیدن بخاطر آن. (از اقرب الموارد). عنی. رجوع به عنی شود، اراده کردن و قصد کردن مطلبی را از گفتاری. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). عنی. رجوع به عنی شود، نگاه داشتن. (از منتهی الارب). حفظ کردن و محافظت نمودن، فروگرفتن و حادث گردیدن کار، رویانیدن زمین گیاه را، گواریدن. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) ، عرضه کردن و مشغول نمودن. (از ناظم الاطباء)
عنایت. مشغول کردن کار کسی را و بی آرام ساختن و اندوهگین نمودن او. (ازمنتهی الارب) (از ناظم الاطباء). عارض شدن امری بر کسی و مشغول داشتن و محزون ساختن وی. (از اقرب الموارد). عَنایه. عُنی. رجوع به عنایه و عنی شود، رنج دیدن بجهت کسی. (از منتهی الارب). رنج دیدن در کار کسی و مشغول شدن بدان. (از ناظم الاطباء). اهتمام کردن کسی بر حاجتی، وپرداختن به آن حاجت و مشقت دیدن بخاطر آن. (از اقرب الموارد). عُنی. رجوع به عنی شود، اراده کردن و قصد کردن مطلبی را از گفتاری. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). عَنْی. رجوع به عنی شود، نگاه داشتن. (از منتهی الارب). حفظ کردن و محافظت نمودن، فروگرفتن و حادث گردیدن کار، رویانیدن زمین گیاه را، گواریدن. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) ، عرضه کردن و مشغول نمودن. (از ناظم الاطباء)
عنایت. مشغول کردن کار کسی را و بی آرام ساختن و اندوهگین نمودن او. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). عارض شدن امری بر کسی و مشغول داشتن و محزون ساختن وی. (از اقرب الموارد). عنایه. عنی. رجوع به عنایه و عنی شود
عنایت. مشغول کردن کار کسی را و بی آرام ساختن و اندوهگین نمودن او. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). عارض شدن امری بر کسی و مشغول داشتن و محزون ساختن وی. (از اقرب الموارد). عِنایه. عُنی. رجوع به عنایه و عنی شود
فرقه ای هستند از سوفسطائیان که حقایق اشیاء را منکر باشند و آنها را اوهام و خیالات باطل، چون نقش بر آب پندارند. (از اقرب الموارد). رجوع به کشاف اصطلاحات الفنون و تعریفات جرجانی شود
فرقه ای هستند از سوفسطائیان که حقایق اشیاء را منکر باشند و آنها را اوهام و خیالات باطل، چون نقش بر آب پندارند. (از اقرب الموارد). رجوع به کشاف اصطلاحات الفنون و تعریفات جرجانی شود
قسمی از استعاره است، و آن وقتی است که اجتماع مستعار و مستعارمنه در چیزی امکان پذیر نباشد، مانند میتاً ضالاً، در این آیۀ ’اء و من کان میتاً فأحییناه’ (قرآن 122/6) که منظور از ’میت’ ضال و شخص گمراه است که این دو با هم جمعپذیر نباشند. ضد استعارۀ عنادیه، استعارۀ وفاقیه است. رجوع به کشاف اصطلاحات الفنون، تحت عنوان ’استعاره’ شود
قسمی از استعاره است، و آن وقتی است که اجتماع مستعار و مستعارمنه در چیزی امکان پذیر نباشد، مانند میتاً ضالاً، در این آیۀ ’اء وَ من کان میتاً فأحییناه’ (قرآن 122/6) که منظور از ’میت’ ضال و شخص گمراه است که این دو با هم جمعپذیر نباشند. ضد استعارۀ عنادیه، استعارۀ وفاقیه است. رجوع به کشاف اصطلاحات الفنون، تحت عنوان ’استعاره’ شود
سلسله ای از پادشاهان ایران که از سال 1164- 1209 هجری قمری در بیشتر ممالک ایران سلطنت نمودند. اولین آنها کریم خان وکیل و واپسین لطفعلی خان. (ناظم الاطباء). سلسله ای از پادشاهان که مؤسس آن کریم خان زند بود. سلسلۀ مزبور پس از قتل نادرشاه از 1162 -1209 هجری قمری در فارس و افغان سلطنت کرد و بدست آقامحمدخان منقرض شد. افراد این سلسله از این قرارند: 1- کریمخان. جلوس 1163 هجری قمری / 1750 میلادی 2- ابوالفتح. جلوس 1193 هجری قمری 3- علیمراد. جلوس 1193 هجری قمری 4- محمدعلی. جلوس 1193 هجری قمری 5- صادق. جلوس 1193 هجری قمری 6- علیمراد. جلوس 1196هجری قمری 7- جعفر. جلوس 1199 هجری قمری 8- لطفعلی. جلوس 1203 هجری قمری وی به سال 1209 هجری قمری مقتول شد. در دورۀ کریم خان بیشتر شهرهایی که در قلمرو حکومت او بود معمور و آباد گردید و مخصوصاً شیراز پایتخت وی، بسیار باشکوه بود و بناهای زیبایی از قبیل ارگ کریمخان، بازار وکیل و مسجد وکیل در آنجا ساخته شد. از شاعران این دوره لطفعلی بیگ آذر، سیداحمد هاتف، سلیمان بیگدلی و صباحی نامبردارند. (فرهنگ فارسی معین)... سلسلۀ زندیه منسوب به زند که نام طایفه ای از الوارفیلی است و این طایفه در حدود قلعۀ پری از توابع ملایر سکونت داشته و مقارن ف تنه افغان این طایفه در محل سکونت خود قدرتی یافتند. در اوائل دورۀقدرت نادرشاه، باباخان چاپشلو با تدبیر، بر رؤسای این طایفه دست یافت و جمعی از آنها را کشت و بقیه را به خراسان کوچ داده در حدود ابیورد و درگز سکونت داد. بعد از قتل نادر طایفۀ زند تحت سرپرستی کریمخان از هرج و مرج ایام بعد از قتل نادر استفاده کرد و به دعوی سلطنت برخاست... (از دائره المعارف فارسی). سلسلۀ زندیه مدتی یعنی از 1163- 1193 هجری قمری / 1750- 1879 میلادی بر تمام ایران به استثنای خراسان حکومت می کردند و این قسمت اخیر را شاهرخ افشاری با اینکه کور و پیر بود، تحت امر خود داشت. پس از مرگ کریمخان قریب دوازده سال بین آقامحمدخان قاجار و شاهزادگان زندیه زد و خورد بود و این کشمکش ها بالاخره به فتح آقامحمدخان منتهی گردید. (طبقات سلاطین اسلام ص 230). رجوع به دائره المعارف فارسی، کتاب کرد و پیوستگی نژادی او ص 9 و طبقات سلاطین اسلام ص 232 و 234 شود
سلسله ای از پادشاهان ایران که از سال 1164- 1209 هجری قمری در بیشتر ممالک ایران سلطنت نمودند. اولین آنها کریم خان وکیل و واپسین لطفعلی خان. (ناظم الاطباء). سلسله ای از پادشاهان که مؤسس آن کریم خان زند بود. سلسلۀ مزبور پس از قتل نادرشاه از 1162 -1209 هجری قمری در فارس و افغان سلطنت کرد و بدست آقامحمدخان منقرض شد. افراد این سلسله از این قرارند: 1- کریمخان. جلوس 1163 هجری قمری / 1750 میلادی 2- ابوالفتح. جلوس 1193 هجری قمری 3- علیمراد. جلوس 1193 هجری قمری 4- محمدعلی. جلوس 1193 هجری قمری 5- صادق. جلوس 1193 هجری قمری 6- علیمراد. جلوس 1196هجری قمری 7- جعفر. جلوس 1199 هجری قمری 8- لطفعلی. جلوس 1203 هجری قمری وی به سال 1209 هجری قمری مقتول شد. در دورۀ کریم خان بیشتر شهرهایی که در قلمرو حکومت او بود معمور و آباد گردید و مخصوصاً شیراز پایتخت وی، بسیار باشکوه بود و بناهای زیبایی از قبیل ارگ کریمخان، بازار وکیل و مسجد وکیل در آنجا ساخته شد. از شاعران این دوره لطفعلی بیگ آذر، سیداحمد هاتف، سلیمان بیگدلی و صباحی نامبردارند. (فرهنگ فارسی معین)... سلسلۀ زندیه منسوب به زند که نام طایفه ای از الوارفیلی است و این طایفه در حدود قلعۀ پری از توابع ملایر سکونت داشته و مقارن ف تنه افغان این طایفه در محل سکونت خود قدرتی یافتند. در اوائل دورۀقدرت نادرشاه، باباخان چاپِشلو با تدبیر، بر رؤسای این طایفه دست یافت و جمعی از آنها را کشت و بقیه را به خراسان کوچ داده در حدود ابیورد و درگز سکونت داد. بعد از قتل نادر طایفۀ زند تحت سرپرستی کریمخان از هرج و مرج ایام بعد از قتل نادر استفاده کرد و به دعوی سلطنت برخاست... (از دائره المعارف فارسی). سلسلۀ زندیه مدتی یعنی از 1163- 1193 هجری قمری / 1750- 1879 میلادی بر تمام ایران به استثنای خراسان حکومت می کردند و این قسمت اخیر را شاهرخ افشاری با اینکه کور و پیر بود، تحت امر خود داشت. پس از مرگ کریمخان قریب دوازده سال بین آقامحمدخان قاجار و شاهزادگان زندیه زد و خورد بود و این کشمکش ها بالاخره به فتح آقامحمدخان منتهی گردید. (طبقات سلاطین اسلام ص 230). رجوع به دائره المعارف فارسی، کتاب کرد و پیوستگی نژادی او ص 9 و طبقات سلاطین اسلام ص 232 و 234 شود
شتران سخت دونده. (منتهی الارب) ، شتران ماننده (مانده ؟) در طاقستان که به شور گیاه میل نکنند، کاری که باز دارد ترا از چیزی، گروهی از قوم که جهت کارزار بدوند یا آنکه پیشتر حمله کنند از پیادگان. (منتهی الارب)
شتران سخت دونده. (منتهی الارب) ، شتران ماننده (مانده ؟) در طاقستان که به شور گیاه میل نکنند، کاری که باز دارد ترا از چیزی، گروهی از قوم که جهت کارزار بدوند یا آنکه پیشتر حمله کنند از پیادگان. (منتهی الارب)