جدول جو
جدول جو

معنی عمیت - جستجوی لغت در جدول جو

عمیت
(عِمْ می)
نگاهبان و پاسبان زیرک. (منتهی الارب). محافظ داناو زیرک. (از اقرب الموارد) ، مست. (منتهی الارب). سکران. (اقرب الموارد) ، نادان سست. (منتهی الارب). جاهل ضعیف. (اقرب الموارد) ، آنکه او را رای نباشد و به جانبی راه نیابد. (منتهی الارب). ج، عمامیت. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
عمیت
(عَ)
جمع واژۀ عمیته. (از اقرب الموارد). رجوع به عمیته شود
لغت نامه دهخدا
عمیت
نگاهبان و پاسبان زیرک، محافظ دانا
تصویری از عمیت
تصویر عمیت
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ممیت
تصویر ممیت
آنکه یا آنچه سبب مردن شود، میراننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حمیت
تصویر حمیت
غیرت، حمیت، ناموس پرستی، رشک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عمیق
تصویر عمیق
دارای عمق، دراز و دورتک، ژرف، گود، کنایه از دارای دقت و تلاش ذهنی، دارای معانی بلند، در علوم ادبی در علم عروض از بحور شعر بر وزن فاعلن فاعلاتن فاعلن فاعلاتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کمیت
تصویر کمیت
مقدار چیزی که سنجیده یا شمرده شود، اندازه، مقدار، چندی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عمید
تصویر عمید
بزرگ و سرور، سردار، مسئول مالیات، مشوفی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حمیت
تصویر حمیت
پرهیز دادن بیمار از آنچه برایش ضرر دارد، ویژگی آنچه حفظ و نگه داری شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کمیت
تصویر کمیت
اسبی که رنگش بین سیاهی و سرخی است، اسب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عمات
تصویر عمات
عمه ها، خواهران پدر، جمع واژۀ عمه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از معیت
تصویر معیت
با هم بودن، همراه بودن، همراهی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عمیم
تصویر عمیم
فرا گیرنده، شامل، کامل، تمام
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عمایت
تصویر عمایت
لجاج، خیره سری، گمراهی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عمیا
تصویر عمیا
کوری، کنایه از نادانی
فرهنگ فارسی عمید
(بَ)
باغنده ساختن پشم و صوف را بهر رشتن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(عَ تَ)
یک نواله از پشم و صوف حلقه کرده. (منتهی الارب). یک قطعه از پشم حلقه شده که در دست گیرند تا آن را بریسند. (از اقرب الموارد). ج، اعمته، عمت، عمیت (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، عمائت. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از علیت
تصویر علیت
وهانگی انگیزگی علت بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عمایت
تصویر عمایت
لجاج، گمراهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عمیم
تصویر عمیم
کامل، هر چه فراهم آید، تمام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عمیق
تصویر عمیق
گود، دوراندر، فرو رفته، ژرف دراز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عمیس
تصویر عمیس
کار پر درد سر سامان ناپذیر، جنگ سخت، دروغین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عمیر
تصویر عمیر
آبادان، نیک بافته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عمید
تصویر عمید
آنکه عشق ویرا شکسته باشد سخت غمگین و بمعنای بزرگ قوم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عمقیت
تصویر عمقیت
ژرفی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عمات
تصویر عمات
جمع عمه، کاکیان خواهر پدر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عطیت
تصویر عطیت
بخشش، دهش، چیزی که به کسی عطا کنند، عطیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صمیت
تصویر صمیت
بسیار خاموش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خمیت
تصویر خمیت
فربه، جسیم، کلان، سمین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حمیت
تصویر حمیت
مروت، غیرت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زمیت
تصویر زمیت
گرانسنگ جا افتاده مرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عمیته
تصویر عمیته
باغنده (گلوله پشم گلوله کرک)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عمیا
تصویر عمیا
مونث اعمی زن نابینا، کوری، پوشیدگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عمیق
تصویر عمیق
ژرف، گود
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کمیت
تصویر کمیت
چندی
فرهنگ واژه فارسی سره