جدول جو
جدول جو

معنی عمقیان - جستجوی لغت در جدول جو

عمقیان(عَ مَ)
نام قلعه ای است در کوه جحاف در یمن. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از عرشیان
تصویر عرشیان
(دخترانه)
عرش (عربی) + ی (فارسی) + ان (فارسی) ملائکه، فرشتگان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از عمیان
تصویر عمیان
اعمی ها، کورها، نابیناها، جمع واژۀ اعمی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نمایان
تصویر نمایان
واضح، هویدا، نمودار، پیدا و آشکار
نمایان شدن: ظاهر شدن، آشکار شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عملیات
تصویر عملیات
فعالیت های نظامی، مجموعه کارهایی با هدفی خاص
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از علویان
تصویر علویان
علوی ها، از نسل یا اولاد علی بن ابی طالب (ع) ها، سیّدها، شیعه ها، جمع واژۀ علوی
فرهنگ فارسی عمید
نوعی ماهی است. (از دزی از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(عُمْ)
جمع واژۀ أعمی ̍. کوران. نابینایان:
ز نابیناست پنهان رنگ، بانگ از کر پنهانست
همی بینند کران رنگ را، و بانگ را عمیان.
ناصرخسرو.
رجوع به أعمی ̍ شود، کور. نابینا:
مور بر دانه از آن لرزان بود
که ز خرمنگاه خود عمیان بود.
مولوی.
- برعمیان، چون کوران. کورکورانه. بطریق کوران:
چند برعمیان دوانی اسب را
باید استا پیشه را و کسب را.
مولوی.
- علی العمیان، کورکورانه. (از دزی)
لغت نامه دهخدا
(عَ مَ لَ)
دهی است از دهستان طارم پایین بخش سیردان شهرستان زنجان، دارای 704 تن سکنه. آب آن از رود خانه محلی و محصول آن غلات و سیب زمینی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
تصویری از عملیات
تصویر عملیات
امور متعلق به عمل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عقیان
تصویر عقیان
زر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نمایان
تصویر نمایان
ظاهر و آشکار، واضح، هویدا
فرهنگ لغت هوشیار
جمع عشقیه: تا هر وصف که خواهند از فنون عشقیات و انواع شوقات تقدیم کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عرشیان
تصویر عرشیان
تختیان فرشتگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عصمتیان
تصویر عصمتیان
پردگیان اشویان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نمایان
تصویر نمایان
((نَ))
ظاهر، هویدا، آشکار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عقیان
تصویر عقیان
((عِ))
طلای خالص
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نمایان
تصویر نمایان
ظاهر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از عملیات
تصویر عملیات
Operation
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از عملیات
تصویر عملیات
opération
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از عملیات
تصویر عملیات
Operation
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از عملیات
تصویر عملیات
операція
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از عملیات
تصویر عملیات
operacja
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از عملیات
تصویر عملیات
operação
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از عملیات
تصویر عملیات
operación
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از عملیات
تصویر عملیات
операция
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از عملیات
تصویر عملیات
operazione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از عملیات
تصویر عملیات
operatie
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از عملیات
تصویر عملیات
ऑपरेशन
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از عملیات
تصویر عملیات
operasi
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از عملیات
تصویر عملیات
작업
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از عملیات
تصویر عملیات
נִתּוּחַ
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از عملیات
تصویر عملیات
操作
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از عملیات
تصویر عملیات
操作
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از عملیات
تصویر عملیات
operasyon
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی