جدول جو
جدول جو

معنی علسه - جستجوی لغت در جدول جو

علسه
(عَ لَ سَ)
ابن عدی بلوی. از کسانی است که در ’تحت الشجره’ بیعت کرد، و در فتح مصر نیز حاضر بود. (از الاصابه ج 4 قسم اول ص 252)
لغت نامه دهخدا
علسه
(عَ لَ سَ)
حیوان کوچکی است شبیه به مورچه. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
علسه
اره کش پردار از خرفستران
تصویری از علسه
تصویر علسه
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از عطسه
تصویر عطسه
خارج شدن هوای ریه با شدت و صدا از راه بینی و دهان بر اثر تحریک شدن مخاط بینی، اشنوشه، ستوسر، شنوسه،
کنایه از آنچه شبیه چیز دیگر باشد، کنایه از نتیجه، زاده، پرورده
عطسه زدن (کردن): خارج کردن هوا از بینی و دهان با شدت و صدا، اشنوسه کردن
عطسۀ صبح: کنایه از دمیدن صبح
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از علقه
تصویر علقه
تعلق، عشق و محبت، دلبستگی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خلسه
تصویر خلسه
حالتی بین خواب و بیداری که بر اثر فضایی خوشایند ایجاد می شود، در تصوف حالت بین خواب وبیداری شخص عارف و صوفی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عدسه
تصویر عدسه
عدسی، جسمی عدسی شکل که در پشت مردمک چشم و جلو زجاجیه قرار دارد، در علم فیزیک قطعه ای شیشه ای یا پلاستیکی که یک یا دو طرف آن محدب یا مقعر است و در دوربین ها، ریزبین ها و دستگاه های عکاسی به کار می رود، عدسه، غذایی که از عدس پخته شده و بلغور تهیه می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از علقه
تصویر علقه
نطفه یا جنین که هنوز به صورت پارۀ خون بسته است
علقۀ مضغه: کنایه از شخص پست و حقیر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از علیه
تصویر علیه
علیّه، بلند مرتبه، با رفعت، دارای شرف
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جلسه
تصویر جلسه
نشست برای رسیدگی و گفتگو دربارۀ امری، محلی که چنین نشستی در آن برگزار می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از علیه
تصویر علیه
بلند مرتبه، با رفعت، دارای شرف
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از علیه
تصویر علیه
برضد، به زیان، مخالف
فرهنگ فارسی عمید
(مُ عَلْ لَ سَ)
شتر مادۀ مانان به شتر نر. (منتهی الارب) (از آنندراج). ماده شتر شبیه به شتر نر. (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از علیه
تصویر علیه
بلند رتبه، رفیع القدر، بلند و بالا
فرهنگ لغت هوشیار
اتسه پارسی است این واژه برابر و هماهنگ آواز (اتس) است که از دهان بیرون می آید آنرا با ع و ط نوشته و تازی نما کرده اند (اورنگ سد در) شنوسک خفه خفه اشنوسه پرشنه ستوسه ستوسر آبیشکن، همخویی همرفتاری حرکتی که بر اثر هوا به شدت و با صدا از دهان و تجاویف بینی خارج شود اشنوسه شنوسه، نتیجه محصول، تربیت شده مربی. یا عطسه چاه. صدایی که بسبب بانگ کردن از چاه بر آید. یا عطسه شب. صبح صادق. یا عطسه صبح. آفتاب. یا عطسه عنبرین. بوی خوش (از گل یا چیز دیگر)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از علثه
تصویر علثه
خورش روز گذار
فرهنگ لغت هوشیار
شیر دوشه چرمین، گره درشت درخت کی وت (قوطی از این واژه پهلوی ساخته شده)، ترکش، پوشینه (کپسول)
فرهنگ لغت هوشیار
آویزش، دلمه خون بسته، پست خود نما، جغله بچه که هنوز بزرگ نشده آویزش، قطعه ای خون، طور دوم از ادوار نطفه که مانند خون غلیظ شده منجمد گردد خون بسته. یا علقه مصغه. شخص پست و حقیری که می خواهد خود نمایی کند، بچه ای که هنوز رشد نکرده (در مقام توهین گویند)
فرهنگ لغت هوشیار
چرامین خورش ستور، چراباژ گونه ای باژ در زمان تیموریان و صفویان آنچه که ستور آن را بخورد گیاه (سبز)، آنچه پادشاهان برای پذیرایی سفر او لوازم نگاه داشت ایشان و ملازمان و اتباع و دواب ایشان به مصرف رسانند، مالیاتی که برای تهیه خوراک عمال حکومت وصول می شد (تیموریان و صفویان)
فرهنگ لغت هوشیار
فلس پشیز (ماهی) : جدول تقویم باغ کرد هوا پر نقط فلسه زرین گل کرد صبا بر کنار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کلسه
تصویر کلسه
تیره رنگ تیره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عکسه
تصویر عکسه
در تداول عوام عطسه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عجسه
تصویر عجسه
پایان شب، پاره ای از شب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عدسه
تصویر عدسه
بلسنک (عدسک)، سرخکان دانه هایی که بر اندام برآید، یک دانه نرسک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خلسه
تصویر خلسه
ربودگی، فرصت مناسب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چلسه
تصویر چلسه
خرد کوچک مقابل بزرگ
فرهنگ لغت هوشیار
یکبار نشستن، اجتماع جمعی از مردم برای انجام امری یا شنیدن نطقی با داشتن یک رئیس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دلسه
تصویر دلسه
تاریکی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چلسه
تصویر چلسه
((چَ سَ یا س))
خرد، کوچک، مقابل بزرگ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جلسه
تصویر جلسه
((جَ لَ س))
نشستن، یک نشست، یک بار نشستن، مجمع، انجمن، جمع جلسات
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خلسه
تصویر خلسه
((خَ س ِ))
ربودگی، فرصت مناسب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از علقه
تصویر علقه
((عُ لْ قَ))
عشق، دلبستگی، گرانمایه از هر چیزی، آن مقدار از علوفه که غذای یک روزه شتر باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سلسه
تصویر سلسه
دودمان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از عطسه
تصویر عطسه
اتسه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از جلسه
تصویر جلسه
نشست، دیدار، انجمن نشست
فرهنگ واژه فارسی سره