جدول جو
جدول جو

معنی علاقمندی - جستجوی لغت در جدول جو

علاقمندی
دلبستگی
تصویری از علاقمندی
تصویر علاقمندی
فرهنگ واژه فارسی سره

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(عَ قَ / قِ مَ)
رجوع به علاقه مند شود
لغت نامه دهخدا
(مَ)
عیالمند بودن. صاحب اهل و عیال بودن. عیالواری. عیالباری. عائله داری
لغت نامه دهخدا
(بُ تَ)
رجوع به علاقه بند شود
لغت نامه دهخدا
کسی که تعلق خاطر دارد علاقه مند، مرتبط، منسوب، کسی که مسوء ول مالیات محلی است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عیالمندی
تصویر عیالمندی
یالمندی، دارای عیال بودن
فرهنگ لغت هوشیار
آن که ابریشم بافد کسی که رشته و جز آن از ابریشم سازد، سازنده نوار و قیطان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از علاقمند
تصویر علاقمند
دلبسته، دوستدار
فرهنگ واژه فارسی سره
اشتیاق، تمایل، رغبت، هواداری
متضاد: بی علاقگی
فرهنگ واژه مترادف متضاد