- علاقمند
- دلبسته، دوستدار
معنی علاقمند - جستجوی لغت در جدول جو
- علاقمند
- کسی که تعلق خاطر دارد علاقه مند، مرتبط، منسوب، کسی که مسوء ول مالیات محلی است
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
دلبستگی
آن که ابریشم بافد کسی که رشته و جز آن از ابریشم سازد، سازنده نوار و قیطان
دوستدار
عیالوار، مردی که زن و فرزند و نانخور بسیار داشته باشد، دارای اهل و عیال، عیال دار
دارای علاقه، دوستدار، آنکه به کسی یا چیزی دل بستگی دارد
علاقه دار: خویشاوند، مهر ورز کسی که تعلق خاطر دارد علاقه مند، مرتبط، منسوب، کسی که مسوء ول مالیات محلی است. دوستدار، علاقه دار
تاریکومند یالمند پور مند کسی که دارای عیال باشد عیال وار
Hobbyist
любитель
Hobbyist
hobbyista
aficionado
passionné
appassionato
hobbyist
शौक़ीन
mpenzi wa hobby
ผู้สนใจ
جمع علماد، گروهه های ریسمان