جدول جو
جدول جو

معنی عفت - جستجوی لغت در جدول جو

عفت
(دخترانه)
پاکدامنی، پرهیزکاری، پارسایی
تصویری از عفت
تصویر عفت
فرهنگ نامهای ایرانی
عفت
نهفتگی و پاکدامنی، پارسائی
تصویری از عفت
تصویر عفت
فرهنگ لغت هوشیار
عفت
((عِ فّ))
احتراز از محرمات خصوصاً از شهوات، پاکدامنی، پرهیزگاری، پارسایی
تصویری از عفت
تصویر عفت
فرهنگ فارسی معین
عفت
بازایستادن از حرام، پارسایی کردن، پرهیزکاری، پارسایی، پاکدامنی، ترک شهوت
تصویری از عفت
تصویر عفت
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اعفت
تصویر اعفت
گول، چپه دست، کمرو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از علت
تصویر علت
چرایی، شوند
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از عفو
تصویر عفو
بخشش، آمرزش، بخشایش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از افت
تصویر افت
نزول
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بفت
تصویر بفت
بافت بافته: زربفت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آفت
تصویر آفت
عارضه، علت، بلا، بلیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آفت
تصویر آفت
(دخترانه)
بلا، بلیه، کنایه از زیبایی و عشوه گری
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از عزت
تصویر عزت
(دخترانه و پسرانه)
گرامی و عزیز بودن، سربلندی و ارجمندی، احترام، بزرگداشت، تکریم
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آفت
تصویر آفت
آسیب، آگفت، گزند
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از صفت
تصویر صفت
زاب، فروزه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خفت
تصویر خفت
کوته مایگی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از جفت
تصویر جفت
زوج
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از رفت
تصویر رفت
مقابل آمدن، ذهاب، عمل رفتن
فرهنگ لغت هوشیار
نوعی از قیر باشد و آن چیزیست سیاه و چسبنده که از درخت صنوبر حاصل شود و بر سر کچلان چسبانند درشت و فربه و قوی جثه را گویند بخیل، لئیم، خسیس، زمخت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ژفت
تصویر ژفت
بخیل و ممسک
فرهنگ لغت هوشیار
جماعت مردم، عدد بسیار، همه زوج، مقابل فرد، دوتای، دو تا، دو لنگه زوج، مقابل فرد، دوتای، دو تا، دو لنگه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چفت
تصویر چفت
زنجیر و قلاب پشت درب تنگ و چسبان را گویند، صفت محکم
فرهنگ لغت هوشیار
نوعی گره و حلقه کردن یک سر ریسمان عمل خفتن خفت کشیدن، سبکی، خفیفی، خواری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفت
تصویر تفت
با حرارت، گرم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سفت
تصویر سفت
محکم و مضبوط و سخت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شفت
تصویر شفت
گنده، ناهموار، کلفت
فرهنگ لغت هوشیار
در عربی بصورت (صفه) و در فارسی بصورت نویسند چگونگی کسی گفتن و آن مشتق از وصف است، بیان حال، ستودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سفت
تصویر سفت
ستبر، محکم، سخت، غلیظ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عفات
تصویر عفات
عفوکنندگان، آمرزندگان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از افت
تصویر افت
افتادن، کم و کاست، کاهش
افت و خیز: افتادن و برخاستن، کنایه از کامیابی و ناکامی، کنایه از وقفه و پیشرفت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عنت
تصویر عنت
آزار و اذیت، رنج، مشقت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زفت
تصویر زفت
درشت، فربه، ستبر، هنگفت، برای مثال چنان خار در گل ندیدم که رفت / که پیکان او در سپرهای زفت (سعدی۱ - ۱۳۷ حاشیه)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رفت
تصویر رفت
مقابل آمد، رفتن، برای مثال هر رفتی آمدی دارد، بلیت رفت وبرگشت، مقابل برگشت، در ورزش دور نخست مسابقات دومرحله ای، (بن ماضی رفتن) رفتن
رفت و آمد: رفتن و آمدن، کنایه از معاشرت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خفت
تصویر خفت
خفتن، به خواب رفتن، خوابیدن،
خفت و خیز: خفتن و برخاستن، جماع
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زفت
تصویر زفت
مادۀ سیالی که از درخت صنوبر بیرون می آید و مصرف دارویی داشته، زفت رومی، صمغ، قیر که از نفت گرفته می شود، زفت بحری
زفت یابس: صمغ خشک شدۀ درخت صنوبر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عفو
تصویر عفو
بخشودن، از گناه کسی درگذشتن، بخشایش
فرهنگ فارسی عمید