معنی عفات - فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با عفات
عفات
- عفات
- عفاه. جَمعِ واژۀ عافی. بخشندگان. آمرزندگان. رجوع به عافی و عفاه شود:
تو ناامید گشتی از عمر خویشتن
نومید شد به هر جااز تو عفات تو.
مسعودسعد
لغت نامه دهخدا
رفات
- رفات
- شکسته از هم ریخته ریزه ریزه، ریزه گیاه، کهنه حطام، از هم پاشیده شده ریزه ریزه شده، پوسیده
فرهنگ لغت هوشیار