- عظت
- آنچه با آن پند می دهند، کلام واعظ، پند
معنی عظت - جستجوی لغت در جدول جو
- عظت
- پند و اندرز و نصیحت
- عظت ((عِ ظَ))
- نصیحت کردن، نصیحت
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
چرایی، شوند
شکوه
آزار و اذیت، رنج، مشقت
بزرگی، بزرگ منشی، بزرگواری، کبر، نخوت
بیماری، ناخوشی، رنج، عذر، بهانه، سبب
استخوٰان، هر یک از قسمت های سختی که اسکلت مهره داران را تشکیل می دهد، سخوٰان، ستخوٰان
عظم رمیم: در علم زیست شناسی استخوان پوسیده
عظم قحف: در علم زیست شناسی آهیانه
عظم قص: در علم زیست شناسی استخوان سینه، جناغ سینه
عظم غربالی: در علم زیست شناسی استخوان پرویزنی که بالای جمجمه قرار دارد
عظم رمیم: در علم زیست شناسی استخوان پوسیده
عظم قحف: در علم زیست شناسی آهیانه
عظم قص: در علم زیست شناسی استخوان سینه، جناغ سینه
عظم غربالی: در علم زیست شناسی استخوان پرویزنی که بالای جمجمه قرار دارد
ساز و برگ جنگ از قبیل خواربار و اسلحه و چیزهای دیگر
خود بین خود خواه
استعداد
جنبیدن، لرزیدن، درخشیدن، جنیدن نیزه، مالیدن بینی
عظمت و بزرگواری و ارجمندی و ارج و سرافرازی
نهفتگی و پاکدامنی، پارسائی
عظت در فارسی پند، پند دادن
زشت کردن، بدی کردن به کسی
بزرگی، جاه و جلال و شوکت
استخوان
باغنده ساختن (باغنده گلوله پشم یا نخ حلاجی شده)، چیره گشتن، بی باکانه زدن خواهر پدر
بیماری، سستی و ناتوانی، رنج، سبب، اتفاق
تباهی، نیستی
بزرگ شدن، بزرگی
مقابل ذلّت، عزیز شدن، گرامی شدن، ارجمند شدن، ارجمندی، احترام، کنایه از خداوند
بازایستادن از حرام، پارسایی کردن، پرهیزکاری، پارسایی، پاکدامنی، ترک شهوت