جدول جو
جدول جو

معنی عطشات - جستجوی لغت در جدول جو

عطشات
(عَ طِ)
جمع واژۀ عطشه. (منتهی الارب). رجوع به عطشه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از عطیات
تصویر عطیات
عطیه ها، بخشش ها، دهش ها، جمع واژۀ عطیه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عطشان
تصویر عطشان
تشنه، انسان یا حیوان که احتیاج به نوشیدن آب دارد
فرهنگ فارسی عمید
(عَ طَ)
نوعی از خار است که آن را به تازی خس الکلب خوانند. (برهان). نباتی است که به یونانی دیناقوس گویند. (اختیارات بدیعی). نباتی است که آن را به یونانی دیناقوس نامند و به عربی خس الکلب و طرسک نامند. (مخزن الادویه). دیفساقوس. (ابن البیطار). رجوع به دیفساقوس شود
لغت نامه دهخدا
(عَ)
اصل ’عطشان’ است که نون آن تبدیل به همزه شده است، چه عطشان بر عطاشی جمع بسته شود. (از منتهی الارب). و رجوع به عطشان شود
لغت نامه دهخدا
(عَ طِ)
جمع واژۀ عطره. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به عطره شود
لغت نامه دهخدا
(عَ طی یا)
جمع واژۀ عطیه. (اقرب الموارد). عطایا. رجوع به عطیه و عطیت شود
لغت نامه دهخدا
(عَ طِ)
جمع واژۀ عطله. (منتهی الارب). رجوع به عطله شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از عطشان
تصویر عطشان
تشنه، دارای عطش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عطشان
تصویر عطشان
((عَ طَ))
تشنه، مشتاق، آرزومند
فرهنگ فارسی معین
تشنه
متضاد: سیراب
فرهنگ واژه مترادف متضاد