معنی عطشان - فرهنگ فارسی عمید
معنی عطشان
عطشان
تشنه، انسان یا حیوان که احتیاج به نوشیدن آب دارد
تصویر عطشان
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با عطشان
عطشان
عطشان
نوعی از خار است که آن را به تازی خس الکلب خوانند. (برهان). نباتی است که به یونانی دیناقوس گویند. (اختیارات بدیعی). نباتی است که آن را به یونانی دیناقوس نامند و به عربی خس الکلب و طرسک نامند. (مخزن الادویه). دیفساقوس. (ابن البیطار). رجوع به دیفساقوس شود
لغت نامه دهخدا
غطشان
غطشان
آهسته رفتن از بیماری یا پیری. (منتهی الارب). غَطش. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
عیشان
عیشان
دهی است به بخارا. (منتهی الارب). قریه ای است از قرای بخاری، و ابراهیم بن احمد عیشانی بدانجا منسوب است. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
عرشان
عرشان
تثنیۀ عرش (در حال رفع). دو استخوان نزدیک حلق. رجوع به عُرش شود
لغت نامه دهخدا
عرشان
عرشان
شهری است در پایین تَعکُر در یمن. و علی بن ابی بکر فقیه و محدث، و نیز فرزند او صفی الدین احمد بن علی، قاضی یمن در آن میزیستند. رجوع به معجم البلدان شود
لغت نامه دهخدا
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.