جدول جو
جدول جو

معنی عطرزدن - جستجوی لغت در جدول جو

عطرزدن
(خوَرْ / خُرْ دَ)
به عطری خود را معطر ساختن. تعطیر کردن. تطییب کردن
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از عطردان
تصویر عطردان
جای عطر، ظرفی که در آن عطر نگه می دارند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بارزدن
تصویر بارزدن
حمل کردن بار، چیدن بار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قطرهزدن
تصویر قطرهزدن
آمد و شد کردن، باریدن، تیزرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
خامه تراشیدن کلک تراشیدن خامه تیزکردن بریدن سر قلم به پهنا تا نیک نویسد: نویسم چون بسوی یار از حال درون نامه بدندان قط زنم انگشت و بنویسم بخون نامه. چاقویی کوچک که معمولا در قلمدان گذارند و سر قلمهای معینی را با آن قط زنند قلمتراش: زخمی که بر یار بر دل اغیار می زند چون قط زن آید آن همه بر استخوان من. (طاهر وحید)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عق زدن
تصویر عق زدن
به دل آشوبه مبتلا شدن، استفراغ کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عطر دان
تصویر عطر دان
بویه دان ظرفی که در آن عطر ریزند
فرهنگ لغت هوشیار
نعره کشیدن: تا کسی حرف بسنجر می زد دهنش کج شده و عر میزد. (بهار) نعره کشیدن: تا کسی حرف بسنجر می زد دهنش کج شده و عر میزد. (بهار)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تارزدن
تصویر تارزدن
نواختن یکی از آلات موسیقی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تطیرزدن
تصویر تطیرزدن
فال بدزدن از روی پرواز مرغ، فال بدزدن (مطلقا)، مرغوا زدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خط زدن
تصویر خط زدن
خط کشیدن روی چیزی، حذف کردن (اسم او را از دفتر کلاس خط زدند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دورزدن
تصویر دورزدن
چرخیدن، گردش آب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لپرزدن
تصویر لپرزدن
با موج خرد در آوندی یا حوضی آب بدفعات بیرون ریختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عطر زدن
تصویر عطر زدن
عطرٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از عطر زدن
تصویر عطر زدن
Incense, Perfume
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از عطر زدن
تصویر عطر زدن
encenser, parfumer
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از عطر زدن
تصویر عطر زدن
향을 피우다 , 향수를 뿌리다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از عطر زدن
تصویر عطر زدن
incensare, profumare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از عطر زدن
تصویر عطر زدن
окуривать , душить
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از عطر زدن
تصویر عطر زدن
räuchern, parfümieren
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از عطر زدن
تصویر عطر زدن
палити ладан , парфумувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از عطر زدن
تصویر عطر زدن
palić kadzidło, perfumować
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از عطر زدن
تصویر عطر زدن
incensar, perfumar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از عطر زدن
تصویر عطر زدن
incensar, perfumar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از عطر زدن
تصویر عطر زدن
अगरबत्ती जलाना , इत्र लगाना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از عطر زدن
تصویر عطر زدن
wierook branden, parfumeren
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از عطر زدن
تصویر عطر زدن
להבעיר קטורת , לבשם
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از عطر زدن
تصویر عطر زدن
membakar dupa, memakai parfum
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از عطر زدن
تصویر عطر زدن
خوشبو جلانا , خوشبو لگانا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از عطر زدن
تصویر عطر زدن
ধূপ জ্বালানো , সুগন্ধি লাগানো
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از عطر زدن
تصویر عطر زدن
เผากลิ่นหอม , ใส่น้ำหอม
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از عطر زدن
تصویر عطر زدن
kutoa uvumba, kunukia
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از عطر زدن
تصویر عطر زدن
お香を焚く , 香水をつける
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از عطر زدن
تصویر عطر زدن
点香 , 喷香水
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از عطر زدن
تصویر عطر زدن
tütsü yakmak, parfüm sıkmak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی