- عطربیز
- عطربیزنده، آنچه بوی خوش پراکنده می سازد
معنی عطربیز - جستجوی لغت در جدول جو
- عطربیز ((عَ طْ))
- آن چه که بوی خوش می پراکند
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
عطر پاش ریاحین عطر بیز
آمیخته به عطر، خوش بو
عطر پاشی
از تویبولوم لاتینی تازی گشته خرمنکوب
تازی گشته اژدر
مونث عربی تازیکی مونث عربی. مونث عربی
عرب بودن، متصف به صفات عرب بودن
مونث عطری بویه دار مونث عطری جمع عطرات
در تازی نیامده رامشگری عمل و شغل مطرب مغنی گری: گفت: ای دل افروز همه سازهای مطربی دانی
زبان عربی، عرب بودن
زیرک، دانا، کاردان ویژه کار
زبانی از شاخۀ زبان های سامی که در شبه جزیرۀ عربستان، شمال قارۀ افریقا و کشورهای کویت، عراق، فلسطین، امارات و چند کشور دیگر رایج است، مربوط به قوم عرب مثلاً رقص عربی
منسوب به عرب
معطر و دارای بوی خوش
دارای عطر، معطر
Odorously
ароматно
duftend
ароматно
pachnąco
odorosamente
olorosamente
odorant
odorosamente
geurig
सुगंधित रूप से
بشكلٍ عطريٍّ
בצורה ריחנית