جدول جو
جدول جو

معنی عطاس - جستجوی لغت در جدول جو

عطاس
عطسه کردن، خارج کردن هوا از بینی و دهان با شدت و صدا، اشنوسه کردن، عطسه زدن، خفیدن،
دمیدن صبح
تصویری از عطاس
تصویر عطاس
فرهنگ فارسی عمید
عطاس
(خُ)
عطسه دادن. (از منتهی الارب) (المصادر زوزنی) (تاج المصادر بیهقی). عطسه آمدن کسی را. (از اقرب الموارد) ، دمیدن صبح. (منتهی الارب). دمیدن و روشن شدن صبح. (از اقرب الموارد) ، مردن. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). عطس. رجوع به عطس شود
لغت نامه دهخدا
عطاس
(عَطْ طا)
عطسه دهنده. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
عطاس
(عَطْطا)
احمد بن حسن عطاس. از بزرگان علویان در حضرموت. به سال 1257 هجری قمری در شهر حریضه متولد شد واز کودکی نابینا بود. و به سال 1334 هجری قمری درگذشت. او راست: وصایا، و اجازات و رساله ای در قبایل حضرموت. (از الاعلام زرکلی از تاریخ الشعراء الحضرمیین)
لغت نامه دهخدا
عطاس
شنوسه (عطسه)، بامداد، شنوسه زدن، دمیدن بامداد شنوسه انگیز
تصویری از عطاس
تصویر عطاس
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از عباس
تصویر عباس
(پسرانه)
شیر بیشه، نام پسر عبدالمطلب عموی پیامبر (ص)، لقب برادر امام حسین علمدار شجاع صحرای کربلا
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از عکاس
تصویر عکاس
کسی که عکس برمی دارد، آنکه پیشه اش عکاسی است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عطاش
تصویر عطاش
عطشان ها، تشنگان، جمع واژۀ عطشان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عطار
تصویر عطار
فروشندۀ داروهای گیاهی، عطرفروش، کسی که داروها و چیزهای خوش بو می فروشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عباس
تصویر عباس
شیر بیشه
عبوس، ترش رو، بداخم، اخمو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عطاف
تصویر عطاف
ردا، ازار، چادر، شمشیر
فرهنگ فارسی عمید
(اِ)
شب گرد و پاسبان شب و تنقطار. و این لفظ گویا مأخوذ از اعتساس تازی و یا احداث باشد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِ رَ)
عطسه آوردن. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
تصویری از وطاس
تصویر وطاس
چوپان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نطاس
تصویر نطاس
همه دان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عفاس
تصویر عفاس
تباهی مرغابی آب باز (غواص)
فرهنگ لغت هوشیار
یونانی تازی گشته ترکی تازی گشته از قوتاس غژغا غژغاو گجگاو کژگاو گاوختایی نام عام برای هر یک از پستانداران دریازی از راسته آب بازان توضیح کلمات قطیس قاطوس غاطوس قطا نیز به عنوان مرادف قطاس به کار رفته اند
فرهنگ لغت هوشیار
خاج شویان جشنی از جشن های ترسایان تعمید غسل تعمید. یا عید غطاس. جشنی که به یادبود غسل تعمید مسیح بر پا کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عناس
تصویر عناس
آیینه، ترشیدن دختر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عماس
تصویر عماس
جنگ سخت، کار بی سر و ته، شیر تنومند، سختی پتیار، تاریک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عکاس
تصویر عکاس
آنکه شغلش عکسبرداری میباشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از علاس
تصویر علاس
خوراک خوردنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عباس
تصویر عباس
ترشرو و بد اخم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عطار
تصویر عطار
خوشبوی فروش و صاحب عطر، بوی فروش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عطاش
تصویر عطاش
بیماری تشنگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عطاط
تصویر عطاط
تهمتن، شیر از جانوران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عطاف
تصویر عطاف
شمشیر، چادر، دستار، بالا پوش دو تهی (رداء)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عساس
تصویر عساس
گزیر (عسس) شبگرد، گرگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عراس
تصویر عراس
کره شتر فروش، ریسمان فروش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عاطس
تصویر عاطس
بامداد، شنوسه آور (شنوسه عطسه)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پطاس
تصویر پطاس
گل چاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عباس
تصویر عباس
((عَ بّ))
بسیار ترشروی، شیر بیشه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عکاس
تصویر عکاس
((عَ کّ))
آن که شغلش عکس برداری است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غطاس
تصویر غطاس
((غِ))
تعمید، غسل تعمید
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عکاس
تصویر عکاس
فرتورگر
فرهنگ واژه فارسی سره