سخت دشوار. (ترجمان القرآن جرجانی). سخت و دشوار. (دهار) : یوم عصیب، روز سخت گرم یا روز سخت. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). و نیز گویند: لیله عصیب، و عصیبه بکار نرود. (از اقرب الموارد) : و لما جأت رسلنا لوطاً سی ٔ بهم و ضاق بهم ذرعاً و قال هذا یوم عصیب (قرآن 77/11) ، و چون رسولان ما بر لوط آمدند، بدانان محزون شد و طاقت او تنگ شد و گفت این روزی است سخت و دشوار، شش با روده ها درپیچیده و بریان کرده. (منتهی الارب). ریه و جگر سفید که با روده پیچیده شود و بریان کنند. (از اقرب الموارد). یک نوع طعام که از رودۀ آکنده از شش و دل ترتیب دهند. (ناظم الاطباء). جگرآکند. (دهار). زویج. زونج. ج، عصب، أعصبه. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) : عصیب و گرده برون کن وز او زونج نورد جگر بیاژن و آگنج را بسامان کن. کسائی
سخت دشوار. (ترجمان القرآن جرجانی). سخت و دشوار. (دهار) : یوم عصیب، روز سخت گرم یا روز سخت. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). و نیز گویند: لیله عصیب، و عصیبه بکار نرود. (از اقرب الموارد) : و لما جأت رسلنا لوطاً سی ٔ بهم و ضاق بهم ذرعاً و قال هذا یوم عصیب (قرآن 77/11) ، و چون رسولان ما بر لوط آمدند، بدانان محزون شد و طاقت او تنگ شد و گفت این روزی است سخت و دشوار، شُش با روده ها درپیچیده و بریان کرده. (منتهی الارب). ریه و جگر سفید که با روده پیچیده شود و بریان کنند. (از اقرب الموارد). یک نوع طعام که از رودۀ آکنده از شش و دل ترتیب دهند. (ناظم الاطباء). جگرآکند. (دهار). زویج. زونج. ج، عُصُب، أعِصبه. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) : عصیب و گرده برون کن وز او زونج نورد جگر بیاژن و آگنج را بسامان کن. کسائی
سخن کنایه آمیز که معمولاً به منظور توهین یا تمسخر و سرزنش بر زبان می آید، تفش، بیغار، بیغاره، تفشه، نکوهش، سرزنش، پیغاره، زاغ پا، ملامت، سرکوفت، سراکوفت، تفشل، طعنه برای مثال مکن با من ناشکیبا عتیب / که در عشق صورت نبندد شکیب (سعدی۱ - ۱۰۲)، خشم
سخن کنایه آمیز که معمولاً به منظور توهین یا تمسخر و سرزنش بر زبان می آید، تَفش، بیغار، بیغارِه، تَفشِه، نِکوهِش، سَرزَنِش، پیغارِه، زاغ پا، مَلامَت، سَرکوفت، سَراکوفت، تَفشَل، طَعنِه برای مِثال مکن با من ناشکیبا عتیب / که در عشق صورت نبندد شکیب (سعدی۱ - ۱۰۲)، خشم
عصابه بسر بازبستن. (تاج المصادر بیهقی). عصابه بر سر بستن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) ، تاج بر سر نهادن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) ، شمشیر بستن فلان را مانند تعمیم. (از اقرب الموارد) ، شکم بستن از گرسنگی. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) ، گرسنه داشتن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). تجویع. (اقرب الموارد) ، هلاک کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، مهتر گردانیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). تسوید (آقا گردانیدن کسی را). (از اقرب الموارد) ، میراث عصبه گردانیدن برای کسی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، (اصطلاح فقه) ارث بردن خویشاوندان پدری میت است (مانند برادران و برادرزادگان و اعمام و عموزادگان آنان) مازاد بر سهام صاحبان سهام را. تعصیب نزد علماء شیعه باطل است ولی اهل سنت و جماعت آن را قبول دارند. در فرهنگ حقوقی آمده است از عصبه گرفته شده و عصبه در لغت بمعنی فامیل پدری است و در اصطلاح فقه و قانون مدنی عبارتست از رد مقداری از ترکه (که از سهام صاحبان سهام زیادتر است) به اقربا پدری. این طرز تقسیم ترکه در فقه اهل سنت پذیرفته شده ولی در فقه شیعه و حقوق مدنی ایران قبول نشده است بلکه مقدار زائد مذکور بصاحبان سهام (غیر از زوج و زوجه و مادر اگر اخوه حاجب او باشند) رد می شود. (مادۀ 914 قانون مدنی)
عصابه بسر بازبستن. (تاج المصادر بیهقی). عصابه بر سر بستن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) ، تاج بر سر نهادن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) ، شمشیر بستن فلان را مانند تعمیم. (از اقرب الموارد) ، شکم بستن از گرسنگی. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) ، گرسنه داشتن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). تجویع. (اقرب الموارد) ، هلاک کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، مهتر گردانیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). تسوید (آقا گردانیدن کسی را). (از اقرب الموارد) ، میراث عصبه گردانیدن برای کسی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، (اصطلاح فقه) ارث بردن خویشاوندان پدری میت است (مانند برادران و برادرزادگان و اعمام و عموزادگان آنان) مازاد بر سهام صاحبان سهام را. تعصیب نزد علماء شیعه باطل است ولی اهل سنت و جماعت آن را قبول دارند. در فرهنگ حقوقی آمده است از عصبه گرفته شده و عصبه در لغت بمعنی فامیل پدری است و در اصطلاح فقه و قانون مدنی عبارتست از رد مقداری از ترکه (که از سهام صاحبان سهام زیادتر است) به اقربا پدری. این طرز تقسیم ترکه در فقه اهل سنت پذیرفته شده ولی در فقه شیعه و حقوق مدنی ایران قبول نشده است بلکه مقدار زائد مذکور بصاحبان سهام (غیر از زوج و زوجه و مادر اگر اخوه حاجب او باشند) رد می شود. (مادۀ 914 قانون مدنی)
افشره گوشان دوشاب افشره انگور شپلیده، می انگوری هر شیره ای که از فشاردن چیزی به دست آید، شیره انگور فشرده انگور، شراب انگوری. یا عصیر روده. مخلوطی است از تراوش های غده های روده. این غده ها عبارتند از: غده های برونر و غده های لیبر کون و سلول های مخاطی اپی تلیوم روده. غده های خوشه یی برونر فقط در اثنا عشر موجودند ولی غده های لوله یی لبیرکون تمام سطح مخاط روده باریک را می پوشاند و سلول های مخاطی هم در سطح مخاط و هم در عمق غده ها پراکنده اند. شیره روده مایعی است زرد رنگ که به واسطه حرارت منعقد می شود و واکنش آن قلیایی است. این شیره دارای 2 درصد مواد جامد است. یا عصیر معدی. مایعی است بی رنگ و لزج و دارای واکنش اسیدی که شامل 99 درصد آب و یک در صد مواد معدنی و دیاستازها است. شیره معده از پرده مخاطی سطح داخلی معده که دارای غدد مترشحه ای در عمق پرزهای معده ترشح می شود. مهمترین ماده معدنی عصیر معدی اسید کلریدریک و املاح قلیایی آن است و به علاوه عصیر معدی دارای سه دیاستاز پپسین و پرزور و لیپاز می باشد، مقدار اسید کلریدریک عصیر معدی در حدود 2، درصد و مقدار دیاستاز هایش در حدود 4، درصد است شیره معدی رطوبت معده. یا عصیر معوی. عصیر روده
افشره گوشان دوشاب افشره انگور شپلیده، می انگوری هر شیره ای که از فشاردن چیزی به دست آید، شیره انگور فشرده انگور، شراب انگوری. یا عصیر روده. مخلوطی است از تراوش های غده های روده. این غده ها عبارتند از: غده های برونر و غده های لیبر کون و سلول های مخاطی اپی تلیوم روده. غده های خوشه یی برونر فقط در اثنا عشر موجودند ولی غده های لوله یی لبیرکون تمام سطح مخاط روده باریک را می پوشاند و سلول های مخاطی هم در سطح مخاط و هم در عمق غده ها پراکنده اند. شیره روده مایعی است زرد رنگ که به واسطه حرارت منعقد می شود و واکنش آن قلیایی است. این شیره دارای 2 درصد مواد جامد است. یا عصیر معدی. مایعی است بی رنگ و لزج و دارای واکنش اسیدی که شامل 99 درصد آب و یک در صد مواد معدنی و دیاستازها است. شیره معده از پرده مخاطی سطح داخلی معده که دارای غدد مترشحه ای در عمق پرزهای معده ترشح می شود. مهمترین ماده معدنی عصیر معدی اسید کلریدریک و املاح قلیایی آن است و به علاوه عصیر معدی دارای سه دیاستاز پپسین و پرزور و لیپاز می باشد، مقدار اسید کلریدریک عصیر معدی در حدود 2، درصد و مقدار دیاستاز هایش در حدود 4، درصد است شیره معدی رطوبت معده. یا عصیر معوی. عصیر روده
سرازیری نشیب، آماجیده آماژیده، دریابنده، درست، درستکار نیکرسنده بحقیقت امری صواب یابنده اصابت کننده مقابل مخطی: تاطبیب منطق نداند و جنس و نوع نشناسدء در میان فصل و خاصه و عرض فرق نتواند کرد وعلت نشناسد و چون علت نشناسد در علاج مصیب نتواند بود، درست گوینده، درست عمل درستکار، راست و درست: ملوک را یکی از رایهای صائب و تدبیرهای مصیب آنست که
سرازیری نشیب، آماجیده آماژیده، دریابنده، درست، درستکار نیکرسنده بحقیقت امری صواب یابنده اصابت کننده مقابل مخطی: تاطبیب منطق نداند و جنس و نوع نشناسدء در میان فصل و خاصه و عرض فرق نتواند کرد وعلت نشناسد و چون علت نشناسد در علاج مصیب نتواند بود، درست گوینده، درست عمل درستکار، راست و درست: ملوک را یکی از رایهای صائب و تدبیرهای مصیب آنست که