- عصا
- چوبدستی
معنی عصا - جستجوی لغت در جدول جو
- عصا
- چوبی که هنگام راه رفتن بدست گیرند
- عصا ((عَ))
- چوبدستی، دستواره
عصا قورت دادن: کنایه از بسیار جدی و خشک بودن، نرمش نداشتن
عصای دست کسی بودن: کنایه از تکیه گاه کسی بودن، نگه دار و مددکار کسی بودن
- عصا
- چوب دستی که هنگام راه رفتن به آن تکیه می کنند، دستوار، دستواره، تخله، کنایه از آلت تناسلی مرد
عصا زدن: در حال راه رفتن با عصا، ته عصا را بر زمین زدن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
گرد و غبار شدید، حین، هنگام
دسته، بند، شرافت، شخصیت، فضیلت
روغن گر، کسی که از دانه هایی مانند کرچک، کنجد و امثال آن ها روغن می گیرد، افشره گر
عاصی ها، آنانکه از کسی یا چیزی به ستوه آمده اند، نافرمان ها، عصیان کننده ها، سرکش ها، گناهکارها، جمع واژۀ عاصی
بند مشک دوال، سرمه، بندم، دسته از دوال یارسن، پیمان
گج، تیرکج
گرد خاک، تیز بد شکم، گند، گاه (وقت) هنگام (حین) افشره هونیشگر روغنگیر شیلنده شیره کش
ریسمان بر و ریسنده، بسیار ریسنده
نافرمانی برندادن
افشره
ترک سفر و اقامت در جایی
شغل و عمل عصار، روغن گیری
در حال رفتن و عصا بر زمین زدن
شیره، افشره، چکیدۀ هر چیز فشرده شده، آب میوه یا چیز دیگر که با فشار گرفته می شود، کنایه از خلاصۀ گفتار، نوشتار یا مطلب دیگر، چکیده
در حال راه رفتن با عصا، ته عصا را بر زمین زدن
جمع عصابه، پیجند ها دستارها گروه ها از ده تاچهل
دسته آسیا
پیچید گی های سخن
خود ساخته
تخله کش کسی که کوری را راهنمایی کند
گرد باد ها
میخ های پالان شتر
سد پیوند از گیاهان
ریزه کاه
هونیدن شپیلیدن افشردن پالاکیدن
هونیدن شپیلیدن افشردن پالاکیدن
شیره روده
شیره کم