معنی عصا زدن
- عصا زدن
- در حال راه رفتن با عصا، ته عصا را بر زمین زدن
واژههای مرتبط با عصا زدن
عصا زدن
- عصا زدن
- با تکیه دادن سر عصا بر زمین حرکت کردن. رفتن با تکیه دادن عصا بر زمین
صلا زدن
- صلا زدن
- آواز دادن برای طعام و جز آن دعوت کردن
صفا زدن
- صفا زدن
- خوشباد زدن خوشباد گفتن خوش باش زدن خوش باد گفتن
صدا زدن
- صدا زدن
- بانگ دادن آواز دادن کسی را نامیدن و احضار کردن
صلا زدن
- صلا زدن
- آواز دادن مردم را برای طعام خوردن یا انجام دادن کاری
خواندن و دعوت کردن به چیزی یا امری، صلا دادن، صلا گفتن، صلا در دادن
عقب زدن
- عقب زدن
- سپختن پس زدن
علم زدن
- علم زدن
- نصب کردم علم برافراشتن بیرق
قفا زدن
- قفا زدن
- پس گردنی زدن: دایه را قفا می زدند و دشنام می دادند
مصاف زدن
- مصاف زدن
- رده بستن صف زدن صف آرایی کردن: هر کجا زلف او مصاف زند زشت باشد که نافه لاف زند... (حدیقه)