جدول جو
جدول جو

معنی عشیش - جستجوی لغت در جدول جو

عشیش(خَ رَ)
لاغر و باریک گردیدن، بمعنی مصدر عشاشه است. (از ناظم الاطباء). رجوع به عشاشه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از عشیر
تصویر عشیر
مفرد واژۀ عشراء، قبیله، قوم و خویش، دوست نزدیک، ده یک، یک دهم، یک دهم قفیز یا ۳۶ ذرع مربع
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عشیق
تصویر عشیق
عاشق، معشوق
فرهنگ فارسی عمید
سایه بانی که از چوب و شاخۀ درخت برای محافظت خود از گرما و آفتاب می سازند، کومه، کلبه، داربستی که شاخه های درخت انگور را بر آن می آویزند
فرهنگ فارسی عمید
ماده ای مخدر که از خشک کردن و آماده ساختن سرشاخه های گل دار گیاه شاهدانه تهیه می شود، گیاه خشک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کشیش
تصویر کشیش
پیشوای مذهبی، روحانی مسیحی
فرهنگ فارسی عمید
(رِ)
مرد بددل، مرد شتاب در جنگ. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، مرد شتاب در احسان (از اضداد است). (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از آنندراج) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(بَ سَ)
اندک برگ و باریک ساق شدن خرمابن. (تاج المصادر بیهقی). کم شاخ و باریک تنه گردیدن درخت. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). کم شاخ وبزرگ شدن درخت و باریک شدن آن. (آنندراج) ، آشیان کردن مرغ. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). آشیانه گرفتن مرغ بر سر درخت. (زوزنی). آشیانه ساختن مرغ. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، خشک شدن گیاه و زمین. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، کره گرفتن نان و خشک شدن وی. (تاج المصادر بیهقی). کره بستن نان و خشک گردیدن آن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). پنهان داشتن نان در گوشه ای و خشک شدن نان. (آنندراج). تباه شدن و خشک شدن نان. (از اقرب الموارد) ، و در حدیث است: و لاتملا بیتنا تعشیشاً، یعنی دغلی و خیانت در طعام نکنید که پنهان نمایید در هر گوشۀ خانه چیزی و خانه مانند آشیانه گردد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از عشیب
تصویر عشیب
کوته بالا مرد، گیاهناک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کشیش
تصویر کشیش
پیشوا و راهنمای ترسایان و عالم آنان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قشیش
تصویر قشیش
خش خش آوای سایش، فراهم، پراکنده از واژگان دوپهلو، خراشیده، تراشه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فشیش
تصویر فشیش
فش فش فش فش مار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نشیش
تصویر نشیش
آوای جوشش
فرهنگ لغت هوشیار
ده یک یکدهم، همخانه خانه یکی، شوی زن، خویشاوند، همسایه، آواز کفتار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عشیق
تصویر عشیق
عشق ورزنده و عاشق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دشیش
تصویر دشیش
گندم کوفته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رشیش
تصویر رشیش
فرتوف (مسلسل دستی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جشیش
تصویر جشیش
بلغور، آرد نرم بلغور
فرهنگ لغت هوشیار
گیاه خشک، نباتیست که برروی زمین پهن نبوده و با ساق باشد و بحد ثمنش نرسد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طشیش
تصویر طشیش
بنگرید به طش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عریش
تصویر عریش
کازه، کلبه، کجاوه، وادیج داربست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عشیه
تصویر عشیه
شبانگاه بنروز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عریش
تصویر عریش
((عَ))
کجاوه، هودج، کلبه، کومه، چفت انگور
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عشیه
تصویر عشیه
((عَ یَ))
آخر روز، غروب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عشیق
تصویر عشیق
((عَ))
عاشق
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عشیر
تصویر عشیر
((عَ))
خویش، دوست، معاشر، شوی زن، جمع عشراء
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کشیش
تصویر کشیش
((کِ))
روحانی مسیحی، کسی که مقامش بالاتر از شمّاس و پایین تر از اسقف است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حشیش
تصویر حشیش
((حَ))
گیاه خشک، بنگ، سرشاخه های گل دار گیاه شاهدانه که پس از خشک کردن و آماده کردن به طرق مخصوص آن را به صورت جویدن یا تدخین مورد استفاده قرار می دهند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کشیش
تصویر کشیش
Confessor, Pastor
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از کشیش
تصویر کشیش
confessor, pastor
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از کشیش
تصویر کشیش
Beichtvater, Pastor
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از کشیش
تصویر کشیش
spowiednik, pastor
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از کشیش
تصویر کشیش
исповедник , пастор
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از کشیش
تصویر کشیش
сповідник , пастор
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از کشیش
تصویر کشیش
confesor, pastor
دیکشنری فارسی به اسپانیایی