جدول جو
جدول جو

معنی عساکب - جستجوی لغت در جدول جو

عساکب(عَ کِ)
جمع واژۀ عسکبه. (ناظم الاطباء). رجوع به عسکبه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از عناکب
تصویر عناکب
عنکبوت ها، تارتن ها، جمع واژۀ عنکبوت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عساکر
تصویر عساکر
عسکرها، لشکرها، سپاه ها، جمع واژۀ عسکر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ساکب
تصویر ساکب
ریزان، فروریزنده، فروریخته (آب، اشک)
فرهنگ فارسی عمید
(عَ کِ)
جمع واژۀ عنکبوت. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (المنجد) :
مقام غوانی گرفته نوایح
بساط عنادل سپرده عناکب.
حسن متکلم.
رجوع به عنکبوت شود، جمع واژۀ عنکب، عنکبه، عنکباه وعکنباه. (المنجد). رجوع به عنکب، عنکبه، عنکباه وعکنباه شود
لغت نامه دهخدا
(عَ قِ)
جمع واژۀ عسقبه. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به عسقبه شود
لغت نامه دهخدا
(کِ)
ریزان. (منتهی الارب) (شرح قاموس). سکوب. سیکب. (شرح قاموس). ریزنده. فروریزنده (آب یا اشک) : دمع ساکب، اشک ریزان. (منتهی الارب). ماء ساکب، آب ریزان. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) :
فتاد آنگهی چشم من بر قوافل
عیون غرقه در خون والدمع ساکب.
حسن متکلم
لغت نامه دهخدا
(کِ)
انبوه. (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد). ج، عکوب، مرد ایستاده. متوقف، شتران گردآمده بر حوض. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(عَسْ سا)
جایگاهی است به نزدیکی مکه، و نام آن در شعر فضل بن عباس بن عتبه بن ابی لهب آمده است. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
تصویری از عساکر
تصویر عساکر
لشکرها
فرهنگ لغت هوشیار
جمع عنکب، تنندگان نر جانوری است از شاخه بند پایان و از دسته کلیفر و از رده عنکبوتیان و جزو راسته تنندویان که درخانه ها زیاد است و بیشتر در زیر زمین ها و اماکن متروک و در زوایای دیوارها و سقف بنا تار می تنند و خود در گوشه ای از محل تارها بانتظار شکارش که حشرات مختلف باشند می ماند. این جانور تخمهایش را در گوشه ای از تارهای خود که به شکل قیف درست کرده محفوظ نگاه می دارد تا نوزادها از تخم خارج شوند. بدن عنکبوت از دو قسمت سرسینه و شکم ساخته شده و دارای 4 زوج پاهای بندبند در قسمت سر سینه می باشند. به علاوه در جلو سر دارای یک زوج زایده حسی نیز هست. در جلو دهان عنکبوت دارای یک جفت غلاب زهر آلود قرار دارد که حیوان به وسیله آن شکارش را می کشد و می خورد. در طرفین سر عنکبوت 4 زوج چشم ساده قرار دارند. ناحیه شکم عنکبوت یک پارچه است و در قسمت ابتدای شکم دارای سه سوراخ می باشد که سوراخ وسطی سوراخ تخم ریزی حیوان است و دو سوراخ طرفین به شش های او مربوطند و بنابراین سوراخهای تنفسی می باشند. در انتهای شکم هفت سوراخ موجود است که به شکل دایره قرارگرفته اند. شش عدد از سوراخ ها سوراخهای تولید تار هستند که حیوان به وسیله پاهای عقبی ماده لزجی را که از آنها ترشح می شود می گیرد و چون این ماده در برابر هوا منعقد می شود و به صورت تار در می آید حیوان از آنها برای خود تار می تند و لانه درست می کند و سوراخ هفتمی مخرج حیوان است جولاهک جولاهه ارومچک تارتنک تارتن تننده تنندو کارتنک جولاهه، جمع عناکب، طبقه ای از طبقات اسطرلاب که مشبک است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساکب
تصویر ساکب
ریزنده، آب ریزان، اشک ریزان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عاکب
تصویر عاکب
گروزه (جمع جمعیت)، انبوه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عساکر
تصویر عساکر
((عَ کِ))
جمع عسکر، لشکرها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ساکب
تصویر ساکب
((کِ))
ریزان، فروریزنده
فرهنگ فارسی معین