جدول جو
جدول جو

معنی عزیزالدوله - جستجوی لغت در جدول جو

عزیزالدوله
(عَ زُدْ دَ لَ)
فاتک بن عبدالله رومی، مکنی به ابوشجاع و ملقب به عزیزالدوله. از مأموران الحاکم بامر الله فاطمی. رجوع به فاتک و به الاعلام زرکلی شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از عزیزالله
تصویر عزیزالله
(پسرانه)
گرامی نزد خداوند
فرهنگ نامهای ایرانی
(عَ دُدْ دَ لَ)
بزرگ دولت. سرور حکومت. آنکه دولت بر او تکیه کند. و آن لقبی بود که به بزرگان مملکت می دادند
لغت نامه دهخدا
(عَ دُدْ دَ لَ)
محمد بن حسن بن محمد عبدالرحیم، مکنی به ابوسعد و ملقب به عمیدالدوله. وی وزیر شرف الدوله بن بویه بود و پدرش نیز در عهد عضدالدوله عهده دار امور مهمی بوده است. عمیدالدوله مردی نیکواخلاق و کاردان بود و شعر نیکو می سرود. رجوع به تجارب السلف ص 251 شود
محمد بن فخرالدوله. مشهور به ابن جهیر. وزیر المقتدی و المستظهر بالله عباسی. رجوع به ابن جهیر، حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 316، تجارب السلف ص 283 و دستور الوزراء ص 89 شود
حسین بن قاسم بن عبیدالله. ملقب به عمیدالدوله. وزیر المقتدر بالله عباسی. رجوع به حسین (ابن قاسم بن...) شود
لغت نامه دهخدا
(عِزْ زُدْ دَ لَ)
ارجمندی دولت. آنچه یا آنکه سبب ارجمندی و عزت دولت است، و آن از القاب اشخاص بوده است
لغت نامه دهخدا
(عِزْ زُدْ دَ لَ)
بختیاربن معزالدوله ابوالحسین احمد بن بویه دیلمی. از دیالمۀ عراق و اهوازو کرمان (356- 367 ه. ق.). وی پس از مرگ پدر بر متصرفات او دست یافت. شخصی قوی و توانا بود و گویند وی گاوی بزرگ را از دو شاخ میگرفت و آن را بزمین می افکند. عزالدوله با پسرعمش عضدالدوله بر سر برخی سرزمین ها رقابتهائی داشتند که به جنگ آن دو انجامید و در روز چهارشنبه هجدهم شوال سال 367 ه. ق. در میدان جنگ با هم روبرو شدند و عزالدوله که در آن هنگام سی وشش سال داشت به دست سپاهیان پسرعمش کشته شد. (از وفیات الاعیان ج 2 ص 242). و رجوع به طبقات سلاطین اسلام شود
عبدالرشید بن محمود غزنوی، مکنی به ابومنصور. از پادشاهان غزنوی، و شخصی بی جرأت بود و زیر نفوذ یکی از درباریان خود بنام طغرل (طغرل کافرنعمت) قرار داشت. و سرانجام به سال 444 ه. ق. به دست همین طغرل بقتل رسید. (از فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا