جدول جو
جدول جو

معنی عرکی - جستجوی لغت در جدول جو

عرکی
(عَ رَ کی ی)
ماهیگیر. (منتهی الارب). صاید ماهی. (از اقرب الموارد) ، کشتیبان. (منتهی الارب). ملاح. (از اقرب الموارد). ج، عرک، و جمع الجمع عروک. (اقرب الموارد) (منتهی الارب).
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کرکی
تصویر کرکی
درنا، پرنده ای آبچر، وحشی و حلال گوشت با پاهای بلند، گردن دراز و دم کوتاه که هنگام پرواز در آسمان دسته دسته به شکل مثلث حرکت می کنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عربی
تصویر عربی
زبانی از شاخۀ زبان های سامی که در شبه جزیرۀ عربستان، شمال قارۀ افریقا و کشورهای کویت، عراق، فلسطین، امارات و چند کشور دیگر رایج است، مربوط به قوم عرب مثلاً رقص عربی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از برکی
تصویر برکی
تهیه شده از برک، برای مثال حاجت به کلاه برکی داشتنت نیست / درویش صفت باش و کلاه تتری دار (سعدی - ۹۲)
فرهنگ فارسی عمید
(عَ رَ کی یَ)
زن زناکار. (از منتهی الارب). فاجره. (اقرب الموارد). عرکانیه. رجوع به عرکانیه شود، زن سطبر درشت. (منتهی الارب). غلیظه. (اقرب الموارد). عرکانیه. رجوع به عرکانیه شود
لغت نامه دهخدا
(عَ کَ)
ذوال عرکین، ستاره ای است. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از خرکی
تصویر خرکی
سخت بی ادبانه، سطبر، زمخت، خشن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترکی
تصویر ترکی
ترک دار
فرهنگ لغت هوشیار
کلاه درازی که از برک یا نمد دوزند زاهدان و درویشان برسر گذارند برنس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عاکی
تصویر عاکی
مرده، ارده فروش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عرشی
تصویر عرشی
منسوب به عرش، آسمانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عربی
تصویر عربی
منسوب به عرب
فرهنگ لغت هوشیار
دشت بی درخت شاهپای مهره ای که شترنگ باز میان شاه خود و رخ هماور می نهد برخی عراب گویند که نادرست است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عرفی
تصویر عرفی
مقابل شرعی، منسوب به عرف، مبالغه شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کرکی
تصویر کرکی
کلنگ از پرندگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارکی
تصویر ارکی
ناتوان تر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عرضی
تصویر عرضی
تاوری فتادی، گناه کوچک بخشودنی در دین ترسایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کرکی
تصویر کرکی
((کُ))
کلنگ، درنا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خرکی
تصویر خرکی
((خَ رَ))
احمقانه، شوخی خرکی کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عربی
تصویر عربی
((عَ رَ))
از نژاد عرب، زبان مردم عرب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عرضی
تصویر عرضی
((عَ رَ))
منسوب به عرض
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ترکی
تصویر ترکی
((تُ))
ترک بودن، کنایه از سفید و زیبا بودن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از برکی
تصویر برکی
((بَ رَ))
بافته ای از پشم شتر که درویشان از آن کلاه دوزند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عرضی
تصویر عرضی
Cross, Transversely
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از عرضی
تصویر عرضی
croisé, transversalement
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از عرضی
تصویر عرضی
крестный , поперечно
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از عرضی
تصویر عرضی
gekreuzt, quer
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از عرضی
تصویر عرضی
перехресний , поперечно
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از عرضی
تصویر عرضی
krzyżowy, poprzecznie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از عرضی
تصویر عرضی
cruzado, transversalmente
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از عرضی
تصویر عرضی
cruzado, transversalmente
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از عرضی
تصویر عرضی
incrociato, trasversalmente
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از عرضی
تصویر عرضی
gekruist, dwars
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از عرضی
تصویر عرضی
पार , अनुप्रस्थ रूप से
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از عرضی
تصویر عرضی
salib, secara melintang
دیکشنری فارسی به اندونزیایی