- عرفان (دخترانه و پسرانه)
- یکی از مراحل سلوک، معرفت، شناخت خداوند
معنی عرفان - جستجوی لغت در جدول جو
- عرفان
- شناختن، در تصوف شناختن حق تعالی از راه ریاضت و تهذیب نفس
- عرفان
- شناختن و دانستن بعد از نادانی
- عرفان ((عِ))
- شناختن، خداشناسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
روان کردن سرشک سرشکیدن
مرگ، مس و ارزیز (قلعی)، خرمای سفت شب و روز
برهنه، لخت، ورت، رت، لاج، پتی، لچ، عور، تهک، اوروت، غوشت، عاری، متجرّد، معرّیٰ
سماق، درختی با برگ های مرکب و گل های سفید خوشه ای که در جاهای سرد می روید و بلندیش تا پنج متر می رسد، میوۀ کوچک سرخ رنگ و ترش مزه به صورت آسیاب شده به عنوان چاشنی کباب استفاده می شود، سماک، سماقیل، ترشابه، ترشاوه، تمتم، تتم، تتری، تتریک
آنکه درخواست بخشش جرم و گناه کسی را بکند، شفیع، شفاعت کننده
تثنیه طرف دوور دو سوی چیزی تثنیه طرف دو طرف چیزی، یکی از القاب 22 گانه زخاف اشعار عرب که در اشعار فارسی مستعمل است. اگر از دو طرف فاعلاتن الف و نون بیفتد به معاقبت ماقبل و ما بعد آن را طرفان خوانند
آنجا که حج کنند، موقف حاج است در روز نهم ذی الحجه بفاصله دوازده مایلی مکه معظمه
مردان عارف و دانا
تثنیه عرس شیر نر و شیر ماده جفت شیر
لنگان رفتن، جمع عارج، پوشیدگان نبود گان
از ریشه پارسی ربون پیشمزد پیشا دست (بیعانه) آرمون گشاده زبان تازیکان تازیان تازیان پارسی تازی گشته آزمون ربون پیشمزد پیش پرداخت
برهنه، عاری، لخت، بدون لباس
بیزار دلاشوب
شفاعت کننده شفیع: دادم بده وگرنه کنم جان خویش مدح امیر و نزد تو آرم به ورفان. (مسعود غزنوی) توضیح درصحاح الفرس چا. دکتر طاعتی آمده: ورفشان شفیع بود. مسعود غزنوی گفت... آقای طاعتی نوشته اند: این لغت در فرهنگ اسدی چاپ آقای اقبال ورفان بآرا مشدد آمده و در برهان قاطع نیز آنرابفتحح ول و ثانی مشدد وفای بالف کشیده و بنون زده ضبط کرده اما در نسخه ک (از صحاح الفرس) بطور وضوح دو بار ورفشان باشین آمده و چون لفظ (ورفشان برفشان در مورد شفیع صحیح تربنظر رسید ضبط نسخه ک متن قرار داده شد
زعفران، و بمعنی شفیع و شفاعت کننده
ورفان، آنکه درخواست بخشش جرم و گناه کسی را بکند، شفیع، شفاعت کننده
عارف ها، شناسنده ها، داناها، در تصوف کسانی که خدا او را به مرتبه های شهود ذات و اسما و صفات خود رسانده باشد، حکمای ربانی، صبورها، شکیباها، جمع واژۀ عارف
پاکفتگی دراسپ، آسه گاه در چرخ، لانه کفتار، مانند همتا، دوری، نای مسی از سازه های بادی
از حجاب وشرم بیرون آمدن
Mystically
мистически
mystisch
містично
mistycznie