جدول جو
جدول جو

معنی عرشی - جستجوی لغت در جدول جو

عرشی
(عَ)
تخلص شاعری است. (آنندراج) (غیاث اللغات). نامش طهماسب قلی بیگ، و در سلسلۀ شاه خلیل الله ولد میر میران کاکلتاش محرم است. وی در خدمت شاه طهماسب صفوی بوده است. و ابیاتی ازاشعار او در آتشکدۀ آذر و مجمع الخواص ضبط شده است. رجوع به مجمع الخواص ص 61 و آتشکدۀ آذر ص 19 شود
لغت نامه دهخدا
عرشی
(عَ)
منسوب به عرش. آسمانی. (ناظم الاطباء). رجوع به عرش شود
لغت نامه دهخدا
عرشی
منسوب به عرش، آسمانی
تصویری از عرشی
تصویر عرشی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از عرشیا
تصویر عرشیا
(پسرانه)
هم ریشه با عرش عربی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ترشی
تصویر ترشی
نوعی چاشنی اشتهاآور و ترش مزه که از پروراندن انواع سبزی و میوه، از قبیل بادنجان، خیار، سیر، پیاز، موسیر و امثال آن ها در سرکه تهیه می کنند، از چهار طعم اصلی مانند طعم سرکه، کنایه از بدخلقی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آرشی
تصویر آرشی
مربوط به آرش، برای مثال به زیر پی آنکه هست آتشی / که سامیش گرز است و تیر آرشی (فردوسی۲ - ۱۵۳۵)
فرهنگ فارسی عمید
سایه بانی که از چوب و شاخۀ درخت برای محافظت خود از گرما و آفتاب می سازند، کومه، کلبه، داربستی که شاخه های درخت انگور را بر آن می آویزند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عربی
تصویر عربی
زبانی از شاخۀ زبان های سامی که در شبه جزیرۀ عربستان، شمال قارۀ افریقا و کشورهای کویت، عراق، فلسطین، امارات و چند کشور دیگر رایج است، مربوط به قوم عرب مثلاً رقص عربی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عرشه
تصویر عرشه
سطح بالای کشتی، هر جای مسطحی که از اطراف خود بلندتر باشد
فرهنگ فارسی عمید
دشت بی درخت شاهپای مهره ای که شترنگ باز میان شاه خود و رخ هماور می نهد برخی عراب گویند که نادرست است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قرشی
تصویر قرشی
ازدوده (قریش) منسوب به قریش از قبیله قریش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عطشی
تصویر عطشی
مونث عطشان تشنه: مادینه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عرفی
تصویر عرفی
مقابل شرعی، منسوب به عرف، مبالغه شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عریش
تصویر عریش
کازه، کلبه، کجاوه، وادیج داربست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عربی
تصویر عربی
منسوب به عرب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عرشق
تصویر عرشق
گل سرخ هندی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درشی
تصویر درشی
نوعی خیار باریک و دراز
فرهنگ لغت هوشیار
معنوی منسوب به آرش پهلوان: تیر آرشی تیری سخت دور پرتاب، منسوب به آرش سلسله اشکانی: ازو تخمه آرشی خوار شد (فردوسی)
فرهنگ لغت هوشیار
کیفیت چیز ترش حموضت، کلیه مواد غذایی که مزه ترش دارند و مقداری از اسید های مختلف در ترکیبشان وجود دارد. ترشیها را بعنوان چاشنی غذا بکار میبرند، اسید، جمع ترشیها. ترشیجات
فرهنگ لغت هوشیار
ساوی زمین ساوی ده یکی زمین ده یکی ده دهی منسوب به عشر. یا زمین عشری. زمینی بود که عشر می پرداخت مقابل زمین خراجی که خراج می پرداخت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طرشی
تصویر طرشی
پارسی تازی گشته ترشی (در لاروس هندی معرب آمده است)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عرضی
تصویر عرضی
تاوری فتادی، گناه کوچک بخشودنی در دین ترسایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترشی
تصویر ترشی
((تُ))
کلیه مواد غذایی که مزه ترش دارند و مقداری از اسیدهای مختلف در ترکیبشان وجود دارد، ترشی ها را به عنوان چاشنی غذا به کار می برند
ترشی انداختن: کنایه از بلا استفاده و عاطل گذاشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عریش
تصویر عریش
((عَ))
کجاوه، هودج، کلبه، کومه، چفت انگور
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عرضی
تصویر عرضی
((عَ رَ))
منسوب به عرض
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عرشه
تصویر عرشه
((عَ رَ ش))
جمع عرش. در فارسی به معنای قسمت بالای کشتی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عربی
تصویر عربی
((عَ رَ))
از نژاد عرب، زبان مردم عرب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ترشی
تصویر ترشی
Sourness, Tartness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از عرضی
تصویر عرضی
Cross, Transversely
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ترشی
تصویر ترشی
кислота , кислотность
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از عرضی
تصویر عرضی
крестный , поперечно
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از ترشی
تصویر ترشی
Säure
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از عرضی
تصویر عرضی
gekreuzt, quer
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از ترشی
تصویر ترشی
кислотність
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از عرضی
تصویر عرضی
перехресний , поперечно
دیکشنری فارسی به اوکراینی