جدول جو
جدول جو

معنی عذوب - جستجوی لغت در جدول جو

عذوب
(عَ)
کسی که از شدت تشنگی نخورد. (ناظم الاطباء) ، آنکه میان او و میان آسمان حائل نباشد، ستور ایستاده که آب و علف نخورد. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کذوب
تصویر کذوب
ویژگی فرد بسیار دروغ گو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جذوب
تصویر جذوب
کشنده، جذب کننده، برای مثال معدۀ خر که کشد در اجتذاب / معدۀ آدم جذوب گندم، آب (مولوی - ۵۸۶)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عذاب
تصویر عذاب
شیرین و خوشایند، در فارسی در معنای مفرد به کار می رود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عذوبت
تصویر عذوبت
گوارا بودن آب یا شراب، گوارا شدن، کنایه از زیبایی، جذابیت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عیوب
تصویر عیوب
عیب ها، نقیصه ها، نقصها، بدی ها، جمع واژۀ عیب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عذاب
تصویر عذاب
شکنجه، آزار، رنج و درد
عذاب دادن (کردن): آزار دادن، شکنجه کردن
عذاب کشیدن (بردن): درد کشیدن، رنج بردن، رنج و آزار را تحمل کردن
فرهنگ فارسی عمید
(حَ دَ)
پاکیزه گردیدن آب. (از اقرب الموارد) (آنندراج) (منتهی الارب) (غیاث اللغات). خوش شدن آب. (تاج المصادر بیهقی). مجازاً، بمعنی شیرین شدن دیگر اشیاء سوای آب. (آنندراج) (منتهی الارب) :
جز در صفات نجم نخواهد شدن پدید
در نثر من عذوبت و در نظم من نظام.
سوزنی
لغت نامه دهخدا
(حَ یَ)
رجوع به عذوبه شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از عزوب
تصویر عزوب
پنهان گردیدن و دور رفتن و دور شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عروب
تصویر عروب
خنده رو زن، شویدوست، زندوست مرد، خوبروی زن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عکوب
تصویر عکوب
فرانسوی تازی گشته کنگر از گیاهان جوشیدن دیگ، بانگ کردن
فرهنگ لغت هوشیار
بایسته گرفتن چیزی را، شکیب کردن، فربه گشتن، برخاستن، دم جنباندن دم چرخاندن: پرنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عقوب
تصویر عقوب
جانشین شایسته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عیوب
تصویر عیوب
جمع عیب، آهوکان آک ها جمع عیب، جمع عیوبات
فرهنگ لغت هوشیار
دروغگو، روان زیرا آدمی را به درتازی نیامده چنینی در تازی نیامده درتازی نیامده چنینی فرمان میدهد که توان انجامش را ندارد بسیار دروغگو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عصوب
تصویر عصوب
سبکسرین زن، زشت روی زن، چرکناکی دندان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عسوب
تصویر عسوب
سالار بزرگ
فرهنگ لغت هوشیار
آنچه دشوار باشد بر انسان و او را از قصدش باز دارد، شکنجه، تنبیه و زدن تازیانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عدوب
تصویر عدوب
ریگ بسیار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جذوب
تصویر جذوب
کشنده چیزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عذوبه
تصویر عذوبه
پاکیزه گردیدن، خوش شدن آب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عذوبت
تصویر عذوبت
کسی که از شدت تشنگی نخورد، گوارائی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عتوب
تصویر عتوب
خونسرد سرزنش ناپذیر، راه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عذاب
تصویر عذاب
((عَ))
شکنجه، آزار، درد و رنج
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کذوب
تصویر کذوب
((کَ))
دروغگو
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عیوب
تصویر عیوب
((عُ))
جمع عیب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جذوب
تصویر جذوب
((جَ ذُ))
بسیار کشنده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عذول
تصویر عذول
((عَ))
عیب جو و سرزنش کننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عذوبت
تصویر عذوبت
((عُ بَ))
گوارا بودن، گوارایی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عذاب
تصویر عذاب
شکنجه
فرهنگ واژه فارسی سره
حلاوت، شیرینی، گوارایی، خوش گواری
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از عیوب
تصویر عیوب
Faults
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از عذاب
تصویر عذاب
Torment
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از عذاب
تصویر عذاب
мучение
دیکشنری فارسی به روسی