جدول جو
جدول جو

معنی عذبی - جستجوی لغت در جدول جو

عذبی
(عَ ذَ بی ی)
مرد کریم الخلق. (قطرالمحیط) (اقرب الموارد) (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب) ، کسی که بی عیب باشد. (از قطرالمحیط) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
عذبی
مرد کریم الخلق، کسی که بی عیب باشد
تصویری از عذبی
تصویر عذبی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از عقبی
تصویر عقبی
عقبا، جهان، دیگر آخرت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عصبی
تصویر عصبی
مربوط به عصب، مربوط به سلسلۀ اعصاب، ویژگی کسی که زود عصبانی می شود، خشمگین، دارای عصبانیت یا فشار روحی مثلاً واکنش عصبی، از روی عصبانیت، باحالت خشم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عربی
تصویر عربی
زبانی از شاخۀ زبان های سامی که در شبه جزیرۀ عربستان، شمال قارۀ افریقا و کشورهای کویت، عراق، فلسطین، امارات و چند کشور دیگر رایج است، مربوط به قوم عرب مثلاً رقص عربی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عتبی
تصویر عتبی
خوشنودی خرسندی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عذری
تصویر عذری
پوزشخواهی
فرهنگ لغت هوشیار
سیازیره تلخه زیره (کمون دشتی) از گیاهان، دایی برادر مادر، چغز واره جل وزغ از گیاهان چغز واره، شاخه، تیزی زبان، شاسوله (علاقه دستار) کمون دشتی. کمون دشتی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عدبی
تصویر عدبی
نیکخوی، بی آک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عشبی
تصویر عشبی
چرامینی (چرامین علف)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عربی
تصویر عربی
منسوب به عرب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عزبی
تصویر عزبی
عزب بودن مجرد بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عصبی
تصویر عصبی
کسی که تعصب بخرج دهد و از کسی یا چیزی حمایت کند، عصبانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عقبی
تصویر عقبی
سزای کردار، آخرت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کذبی
تصویر کذبی
دروغ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عصبی
تصویر عصبی
((عَ صَ))
مربوط به عصب و سیستم اعصاب، عصبانی، عصبی مزاج
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عقبی
تصویر عقبی
((عُ با))
آخرت، جهان دیگر، رستاخیز، قیامت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عذبه
تصویر عذبه
((عَ ذَ بِ))
شاخه درخت، خس و خاشاک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عربی
تصویر عربی
((عَ رَ))
از نژاد عرب، زبان مردم عرب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عصبی
تصویر عصبی
Infuriating, Edgy, Crossly, Irritable, Neurological, Neurotic, Snapping
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از عصبی
تصویر عصبی
fâché, nerveux, irritant, irritable, neurologique, névrosé
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از عصبی
تصویر عصبی
zornig, nervös, ärgerlich, reizbar, neurologisch, neurotisch
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از عصبی
تصویر عصبی
роздратовано , нервовий , роздратовуючий , дратівливий , неврологічний , невротичний , роздратований
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از عصبی
تصویر عصبی
rozgniewany, nerwowy, irytujący, drażliwy, neurologiczny, neurotyczny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از عصبی
تصویر عصبی
zangado, nervoso, irritante, irritável, neurológico, neurótico, irritado
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از عصبی
تصویر عصبی
enojado, nervioso, irritante, irritable, neurológico, neurótico
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از عصبی
تصویر عصبی
сердито , нервный , раздражающий , раздражительный , неврологический , невротический
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از عصبی
تصویر عصبی
arrabbiato, nervoso, irritante, irritabile, neurologico, nevrotico, irritato
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از عصبی
تصویر عصبی
boos, zenuwachtig, irritant, prikkelbaar, neurologisch, neurotisch
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از عصبی
تصویر عصبی
गुस्से में , चिड़चिड़ा , चिढ़चिढ़ा , तंत्रिका संबंधी , मानसिक , चिड़चिड़ा
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از عصبی
تصویر عصبی
dengan marah, gugup, menjengkelkan, mudah marah, neurologis, neurotik
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از عصبی
تصویر عصبی
화난 , 신경질적인 , 짜증나는 , 신경의 , 신경증적인
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از عصبی
تصویر عصبی
כועס , עצבני , מעצבן , רגזן , נוירולוגי , נוירוטי , זועם
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از عصبی
تصویر عصبی
生气地 , 神经质的 , 恼人的 , 易怒的 , 神经的 , 神经质的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از عصبی
تصویر عصبی
怒って , 神経質な , イライラさせる , イライラする , 神経の , 神経質な , 怒りっぽい
دیکشنری فارسی به ژاپنی