جدول جو
جدول جو

معنی عذارین - جستجوی لغت در جدول جو

عذارین
(عِ رَ)
تثنیۀ عذار. مذکور است در شعر ذوالرمه، دو کوه دراز از ریگ و یا دو دره. (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بهارین
تصویر بهارین
(دخترانه)
منسوب به بهار، بهاری
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از عناوین
تصویر عناوین
اسامی دست اندر کاران فیلم که درآغاز و پایان فیلم به صورت نوشته می آید. معمولا در آغاز فیلمها، عوامل درج یک دست اندر کار نظیر فیلمنامه نویس، کارگردان، فیلمبردار، تدوینگر و در پایان علاوه بر تکرار این عوامل، سایر عوامل دست اندر کار آورده میشوند. این اصطلاح همچنین به میان نویس فیلمهای دوره ی صامت نیز اطلاق میشود. گفتنی است فیلم ارباب حلقه ها 3 باداشتن مدت زمان ده دقیقه عنوان بندی، مقام اول را در مدت زمان عنوان بندی تاریخ سینما را به خود اختصاص داده است.
فرهنگ اصطلاحات سینمایی
تصویری از عفاریت
تصویر عفاریت
عفریت ها، موجودات زشت، بدها و سهمناک ها، خبیث ها، منکرها، زنان پیر و زشت، غول ها، جمع واژۀ عفریت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عذاری
تصویر عذاری
عذراها، بکرها، دوشیزه ها، کنایه از ویژگی سخنانی که پیش از آن گفته نشده، سخنان تازه آورده، مقابل نهان ها، پیداها، آشکارها، به تنهایی ها، تنهاها، جمع واژۀ عذرا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عرانین
تصویر عرانین
عرنین ها، بینی ها، مهترها و شریفهای قوم، جمع واژۀ عرنین
فرهنگ فارسی عمید
نام فرقه ای از هلسه که یکی از عشایر کرک است. (از معجم قبائل العرب از تاریخ شرقی الاردن تألیف بیک ص 352)
لغت نامه دهخدا
(عَ)
جمع واژۀ عذراء. رجوع به عذراء شود
لغت نامه دهخدا
(عَ ری / عَ را)
جمع واژۀ عذراء. (منتهی الارب) (آنندراج). دوشیزگان. عذارا. (در تداول فارسی) :
آن تلخ وش که صوفی ام الخبائثش خواند
أحلی لنا و أشهی من قبله العذارا.
حافظ
لغت نامه دهخدا
(عَ)
جمع واژۀ عفرین. (اقرب الموارد). رجوع به عفرین شود
لغت نامه دهخدا
ابن عجلان. نام یکی از عشایر جبارات در بیرالسبع است. این عشیره دارای هشتادویک خانوار و 622 تن جمعیت است. به افخاذ ذیل تقسیم میشود: فوایده، رویتبیه، مذاکیر، حلیسات. (از معجم قبائل العرب از القضاء بین البدو تألیف عارف ص 31، و تاریخ بیرالسبع و قبائلها تألیف عارف ص 150)
لغت نامه دهخدا
تصویری از عناوین
تصویر عناوین
جمع عنوان، بطرقی، بوجوهی، از راههای مختلف، بطریق مختلف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عماریس
تصویر عماریس
جمع عمروس، برگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عرانین
تصویر عرانین
جمع عرنین، پیشوایان شایسته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عماریط
تصویر عماریط
جمع عمروط، دزدان
فرهنگ لغت هوشیار
تثنیه عقاب دو آله دار دوموده تثنیه عقاب در حالت رفعی و جری (ولی در فارسی مراعات این قاعده نکنند) دو عقاب، دو چوب که مقصر را بر آنها بدار می کشیدند یا بر آنها بسته چوب می زدند عقابان. توضیح ظاهرا سر آن دو چوب به شکل عقاب بوده. یا در عقابین کشیدن، مقصر را به چوب عقابین بستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عفاریت
تصویر عفاریت
اهریمنان، دیوان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قذاریف
تصویر قذاریف
جمع قذروف، آک ها، آهوک ها، عیب ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عفاریه
تصویر عفاریه
پلید فرومایه: مرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عضاریط
تصویر عضاریط
جمع عضروط، مزدوران
فرهنگ لغت هوشیار
جمع عارض، دورخ تثنیه عارض در حالت نصبی وجری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند) دو رخ دو رخساره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عرابین
تصویر عرابین
جمع عربان، از ریشه پارسی ربون ها، بیعانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عجاریف
تصویر عجاریف
حوادث روزگار، سختیهای زمانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عابرین
تصویر عابرین
جمع عابر، رهگذ ران عابر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سزارین
تصویر سزارین
عمل جراحی در زایمان غیر طبیعی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خذاریف
تصویر خذاریف
جمع خذروف، باد فرها بازیچه ای است از چرم باد ریسه ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خذاریم
تصویر خذاریم
کهنه و پاره پاره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اذانین
تصویر اذانین
تثنیه اذان (در حالتهای نصبی و جری) اذان و اقامه
فرهنگ لغت هوشیار
جمع عذراء، دوشیز گان ناسفتگان بکر دوشیزه (دختر)، گوهر ناسفته، چنان باشد که هر که متواتر یازده ندب از حریف ببرد گویند عذرابرد و از حریف یکی به سه آن چه گرو کرده بودند بستاند باز چون حریف دوم یازده ندب متواتر ببرد گویند وامق برد و یکی از حریف بستاند، یکی از دوره های ملایم موسیقی قدیم. بکر دوشیزه (دختر)، گوهر ناسفته، چنان باشد که هر که متواتر یازده ندب از حریف ببرد گویند عذرابرد و از حریف یکی به سه آن چه گرو کرده بودند بستاند باز چون حریف دوم یازده ندب متواتر ببرد گویند وامق برد و یکی از حریف بستاند، یکی از دوره های ملایم موسیقی قدیم
فرهنگ لغت هوشیار
((س یَ))
عمل جراحی جهت خروج نوزاد از شکم و زایمان های غیرطبیعی. ژول سزار قیصر روم به این طریق به دنیا آمده و نام این عمل از نام او گرفته شده است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عقابین
تصویر عقابین
تثنیه عقاب، دو عقاب، دو قطعه چوب که گناهکار را بر آن می بستند و تازیانه می زدند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عفاریت
تصویر عفاریت
((عَ))
جمع عفریت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عواریه
تصویر عواریه
((عَ یِّ))
آب دیده، کثیف یا مچاله (کالا)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عناوین
تصویر عناوین
((عَ))
جمع عنوان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عناوین
تصویر عناوین
سربرگها، سرنویس ها، فرنام ها
فرهنگ واژه فارسی سره