جدول جو
جدول جو

معنی عدعد - جستجوی لغت در جدول جو

عدعد
(عَ عَ)
کلمه ای است که بدان استر را زجر کنند. (منتهی الارب) ، آواز سنگخوار. (قطرالمحیط)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از عدید
تصویر عدید
عدد، شمار، شماره، شمرده شده، حصه، بهره، همتا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عدد
تصویر عدد
عدّت ها، ساز و برگ جنگ از قبیل خواربار و اسلحه و چیزهای دیگر، جمع واژۀ عدّت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عدد
تصویر عدد
کلمه ای که شماره را بیان می کند، شماره، تعداد،
کنایه از کسی که بتوان به او توجه یا اعتنا کرد، فرد مهم مثلاً تو پیش او عددی نیستی،
عدد صحیح مثلاً عدد اصلی، هر یک از عددهای ۴، ۳، ۲، ۱، و..،
عدد ترتیبی مثلاً نشان دهندۀ مرتبۀ یک چیز در یک جمع است، یکم، دوم، سوم، ..،
عدد کسری مثلاً به صورت کسر نوشته می شود مانند ۵/۱، ۴/۲، یک صدم
فرهنگ فارسی عمید
(حَ بَ)
برانگیخته شدن درد مارگزیده بعد از مدت. (منتهی الارب). برانگیخته شدن درد مارگزیده پس از یک سال. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
لقب ام جبین که جانورکی است. (منتهی الارب). لقب حرباء. (از اقرب الموارد). ج، دعود، أدعد، دعدات. (اقرب الموارد) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(عَ دَ)
مرز و بوم یا عبد، و آن شهری است در جنوب یهودا. و دور نیست که همان فوقه یا عداده باشد. (از قاموس کتاب مقدس)
لغت نامه دهخدا
(عَ)
شمار. اسم است از عد. (قطرالمحیط) (اقرب الموارد) (از منتهی الارب). و منه: هم عدیدالحصی و بنوفلان فی العدید الاکثر، همتا. ندّ. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) ، حریف. (از منتهی الارب). القرن. (از اقرب الموارد) ، همدست در شجاعت. (منتهی الارب) ، آنکه از قومی باشد، فلان عدیدالقوم، او از ایشان است، حصه. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) ، بانگ کمان. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (قطرالمحیط) ، عدید الشی ٔ مثلهم فی العدد، یقال دنانیر فلان عدید دنانیرک. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(عِ مُلْ مِ)
آبی است مر عمیره راکه بطنی از کلب اند. (معجم البلدان) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(اَ عُ)
جمع واژۀ دعد
لغت نامه دهخدا
(دَ)
نام زنی است، و آن منصرف و غیرمنصرف آید. (از اقرب الموارد). دعد و رباب، دو معشوقۀ مثلی عرب یا عاشق و معشوقه ای از آنان. (امثال و حکم دهخدا). یکی از زنان معروف عرب. در ادب فارسی وی را عاشق، و رباب را (که آن هم اسم زنی بوده) معشوق پنداشته اند. در الفهرست ابن الندیم (ص 306 و 307) در جزو کتب اسمار و خرافات و داستان عشاق عرب ’کتاب الرباب و زوجها اللذین تعاهدا’ و ’کتاب عامر و دعد جاریه خالصه’ آمده است. معذلک نام ’کتاب دعد والرباب’ که هم ابن الندیم تحت عنوان ’اسماء عشاق الانس للجن و عشاق الجن للانس’ ذکر نموده این ظن را در خاطر تولید می کند که شاید اشارۀ شعرای ایران به این عاشق و معشوق باشد. (از فرهنگ فارسی معین، از تعلیقات مجتبی مینوی بر دیوان ناصرخسرو ص 625) :
ز انصاف و عدل تو رعد است و بس
غریوان و نالان چو دعد و رباب.
سوزنی.
خنیاگری همسایه ای داشت که زهرۀ سعد از رشک چنگ او چون زهرۀ دعد در فراق رباب بجوش آمدی. (مرزبان نامه). و رجوع به رباب شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از عدد
تصویر عدد
شمار کردن، شمردن، شماره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عداد
تصویر عداد
همتا، حریف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عدید
تصویر عدید
شمرده شده، شماره، عدد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عداد
تصویر عداد
((عِ))
شمار، شماره
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عدید
تصویر عدید
((عَ))
شمار، شماره، شمرده شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عدد
تصویر عدد
((عَ دَ))
شمار، شماره
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عدد
تصویر عدد
شماره
فرهنگ واژه فارسی سره
رقم، شمار، شماره، نمره، تا، تعداد، دانه، راس، قلاده
فرهنگ واژه مترادف متضاد
جزو، زمره، شمار
فرهنگ واژه مترادف متضاد
بسیار، بی شمار، زیاد، عدیده، کثیر، شمار، شماره
متضاد: معدود
فرهنگ واژه مترادف متضاد
دیدن عدد به خواب، یکی نیکو بود. اگر به خواب بیند که یک درم داشت یا یک دینار یا غیره، دلیل است بر نیکی، زیرا که اصل شمارها یکی است. ابراهیم کرمانی گوید: عدد یکی نیک بود، اما دو، دلیل غم بود. اگر به خواب عدد سه بیند، دلیل است ازکاری که کند برخورداری نیابد. یا لفظ سه دلالت بر فرقت کند. زیرا که لفظ سه طلاق است. اگر عدد چهار بیند، نیکو بود. وقتی که چیزی دیگر با آن نباشد و نپیوندد. اگر عدد پنج بیند، نیکو بود، وقتی که نمازها برپا دارد. اگر در خواب عدد شش بیند، دلیل که به غایت نیکو بود و مراد یابد. اگر هفت یا هشت بیند، بد بود. اگر نه بیند، دلیل زحمت و فساد بود. اگر عدد ده بیند، دلیل که مراد دین و دنیای او حاصل گردد. اگر عدد یازده بیند، دلیل شغل او به روز کار تمام گردد. اگر عدد دوازده بیند، نیکو بود. اگر در خواب عدد سیزده بیند، دلیل است کارش بسته گردد. اگر عدد چهارده بیند نیکو بود. اگر عدد پانزده بیند، دلیل است که پراکنده گردد. اگر شانزده بیند، دلیل که کارش نیکو گردد. اگر عدد هفده بیند، دلیل که چیزها تباه گردد و بازگردد. اگر عدد هجده بیند، دلیل که کارش برنیاید. اگر نوزده بیند، دلیل است او را بی زحمت کار افتد. اگر در خواب عدد بیست بیند، دلیل که مال حاصل کند و بر دشمن ظفر یابد. اگر عدد سی بیند، دلیل که او را با کسی رو افتد و مراد یابد. اگر عدد را چهل بیند، دلیل است کارش بسته گردد. اگر عدد پنجاه بیند، دلیل است بر رنج و شغل بی فائده. اگر در خواب عدد شصت بیند، دلیل است سوگندی درگردنش افتد، چنانکه دو ماه پیاپی او را روزه داشتن یا شصت درویش را طعام دادن، برگردن افتد. اگر عدد را هفتاد بیند دلیل است کارش به تاخیر برآید. اگر عدد هشتاد بیند، دلیل است او را به تهمت زنا بگیرند و هشتاد چوبین بزنند. اگر در خواب عدد نود بیند، دلیل که زنی بزرگزاده و مالدار بخواهد. اگر عدد صد بیند، دلیل که ظفر یابد. اگر سلطان درخواب بیند که با خود صد سوار داشت، دلیل است بر دشمن ظفر یابد. اگر در خواب بیند که او را صد دانه گندم دادند، دلیل بر خیر و برکت بود و عیش بر وی فراخ گردد. اگر عدد دویست بیند، دلیل است دشمن بر وی ظفر یابد. اگر عدد سیصد بیند، دلیل است مرادش دیر برآید. اگر چهارصد بیند، بر دشمن ظفر یابد. چنانکه رسول (ص) فرمود: چهارهزار، سوار است و بهترین خوابها، چهارصد است. اگر در خواب پانصد بیند، دلیل که کارش موقوف نماید. اگر ششصد بیند، دلیل است به مقصود برسد. اگر هفتصد بیند، دلیل است از کار سخت برهد. اگر هشتصد بیند، دلیل است بر دشمن ظفر یابد. اگر هزار بیند، دلیل است دشمن را قهر کند. اگر سه هزار بیند قوت باشد و فیروزی یابد. عدد چهارهزار، دلیل مضرت بود. اگر عدد پنج هزار بیند، مبارک و فرخنده بود. ابراهیم کرمانی گوید: اگر در خواب عدد شش هزار بیند، دلیل فتح و نصرت بود و هفت هزار، گشایش کارها است و هشت هزار، دلیل است که دلیل که کارش به نظام شود. اگرنه هزار بیند بد است. اگر ده هزار بیند مضرت است. اگر بیست هزار بیند، دلیل است که بر دشمن غلبه کند. اگر سی هزار بیند ظفر است. اگر چهل هزار بیند، نصرت است. اگر پنجاه هزار بیند، دلیل است که در رنج بماند. اگر عدد شصت هزار بیند، دلیل شادی است. اگر هفتاد هزار بیند، دلیل که دشمن بر وی ظفر یابد. اگر عدد هشتاد هزار بیند یا نود هزار، دلیل است که بر خصم غالب شود. اگر در خواب صد هزار بیند، دلیل است که به مرادها برسد - محمد بن سیرین
فرهنگ جامع تعبیر خواب