معنی عدید - لغت نامه دهخدا
معنی عدید
- عدید
(عَ) - شمار. اسم است از عد. (قطرالمحیط) (اقرب الموارد) (از منتهی الارب). و منه: هم عدیدالحصی و بنوفلان فی العدید الاکثر، همتا. ندّ. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) ، حریف. (از منتهی الارب). القرن. (از اقرب الموارد) ، همدست در شجاعت. (منتهی الارب) ، آنکه از قومی باشد، فلان عدیدالقوم، او از ایشان است، حصه. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) ، بانگ کمان. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (قطرالمحیط) ، عدید الشی ٔ مثلهم فی العدد، یقال دنانیر فلان عدید دنانیرک. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا